گفتگو با محبوب ترین رهبر جهان عرب تجربه عجیبی بود. زمان ما محدود بود و البته دغدغه های دیگری هم بود، ولی وقتی نشست و لیوان آب را تعارف کرد و تا قطره آخر سر کشیدم، انگار کمی از اضطرابی که داشتم کم شد.
می دانست چه کشیده ایم تا رو به رویش نشسته ایم. شاید به دلایل امنیتی ماهواره نداشت که تلویزیون ایران را ببیند اما به خوبی فارسی حرف می زد و چشم هایش عاطفه ای عجیب داشت.
با اصول صدا و تصویر آشنا بود. پیش از آغاز مصاحبه از صدابردار خواست که کولر را خاموش کند تا "هام" محیط و "زیر صدا"ی باد مشکلی درست نکند. یک جایی هم وسط مصاحبه کار خراب شد و دست فیلمبردار به گلدان روی میز گیر کرد و صدای افتادن و...؛ مصاحبه را قطع کرد و شروع کرد به شوخی به زبان عربی. من چیزی نفهمیدم اما مقصر ماجرا آنقدر آرام و متین خندید که چشم هایش پر از اشک شد و دیدم اطرافیان سید چقدر با او راحت بودند. خیلی راحت، بهترین ها همیشه آنهایی هستند که بر قلب مردم حاکمند. اگر از اول می دانستم از سؤال های غیر سیاسی ام اینقدر راضی است که بعد از مصاحبه با لبخند از آنها تعریف کند و بگوید: "فکر کنم جوان های ایرانی خوششان بیاید"، شاید این گفتگو شکل بهتری می گرفت.
این مصاحبه سی و چهار دقیقه ای به تحولات منطقه، آینده اسرائیل، ساختارشناسی حزب الله و برخی ناگفته های زندگی شخصی سیدحسن نصرالله می پردازد... و تسبیحش را یادگاری داد.