پاسخم گو به زبانی که زبان من وتوست
ه-ابتهاج
چند سال اخیر در یک اقدام ......مهد کودک هایتخصصی ناشنوایان در تهران شروع به کار کرد آمادگی برای مدرسه زبان آموزی و...همیشه می دیدم مادران ویا پدران دست کودک خود را می گیرند و در حین خرید مادر به او نا م اشیا را یاد میدانددر یک رابطه کاملاطبیعی کودک بطور عملی زبان را فرا می گرفت پس اولین نکته که به ذهن می رسید آن بود که محیط طبیعی بستر منا سبی برای یاد گیری زبان تلقی میشود .
اما مهد کودک تخصصی وبا این فرض که والدین درابتدا آشنایی زیادی ندارند و لذا میتوا ند اموزش را تسریع کند یک فرضیه است همینطور که نقد بر آن هم می تواند یک اظهار نظر باشد .یک کودک ناشنوا فرضی را در نظر میگیریم که در سن پنج سالگی وارد مهد مورد نظر شده با آنچه در هما ن لحظه روبرو می شود مربی مهربا ن و با حوصله ای که اشیا را از روی پوستری زیبا به کودکان به شکلی یک طرفه ومهمتر بدون برقرای کنش متقابل بین کودکان به انها انتقال می دهد زیرا هنوز بین کودکان بدلیل نداشتن زبان مشترک رابطه نمادین مشترک ایجاد نشده است نه زبان اشاره و نه زبان رسمی . ومحیط طبیعی هم جای خود را به دیوارهای رنگی زیبا میدهد .وکلماتی که برای محاوره در کنش رایج بین مردم ساخته می شود با تکراروتکرار جای خود را به کلمات نیمه رسمی وبعضا رسمی می دهد آیا این اموزش خلا شنا ختی کودکان را پر می کند ؟؟؟؟یا باید کودکان را بدرون اجتماع واقعی برد یاد معجزه ای که برای" هلن کلر" روی داد افتادم او میگوید قبلا هم آب را خورده بود اما وقتی" سالیوان "همز مان صورتش زیر آب می گیرد وفریاد می زند آب پی می برد که هر چیزی اسمی دارد. یافتن معنی در کنار تجربه عینی آیا منا سبتر نیست؟؟