این روزها، همه چیز به سرعت در حال تغییر است. هر روز پدیده تازهای به جمع دیگر پدیدههای موجود اضافه میشود و اثری اجتناب ناپذیر بر پیکره جوامع بشری بر جای میگذارد. بحثهای هیجانانگیز بیشماری در میان اندیشمندان و محققین و دانشمندان علوم مختلف جریان دارد که نگارش درباره آنها پایانی ندارد و ساعتها میتوان از دقایق و جزئیات هر یک نوشت. آنچه در این مقاله آمده است در شماره 1 مجله شبکه در ایران به چاپ رسیده است.
صدا زد «مایکروسافت»، لطفاً یک فنجان «جاوا» برای پدرت بیار! «پسر» با یک فنجان «چای» وارد شد و گفت: «نتاسکیپ» هنوز از خواب بیدار نشده، مدرسهاش دیر نشود!؟ بفرمایید این هم "جاوا" ... پدر!
پدری نام دو فرزند پسرش را عوض کرده است. او پسر بزرگترش را «مایکروسافت» صدا میزند و به پسر کوچکترش میگوید «نت اسکیپ». مادر بچه ها هم نام مخصوص به خودش را دارد و همگی عادت کرده اند او را «مادر برد» صدا کنند. پدر خود را «مرورگری» میداند که عاشق «جاوا» و «خورشید یا همان SUN » و «پنجره»ها یعنی همان Windows است. او فردی رمانتیک است، در و دیوار خانه اش را با لوگوی شرکتهای مایکروسافت، نت اسکیپ، Cisco و Sun تزئین کرده است و معمولاً پس از مراجعت به خانه، تی شرت هایی به تن میکند که معمولاً روی آنها نوشته شده است :
Please Enter your Password یا This Body is best viewed with MSIE 3.0 or Higher
راستی این خانواده را چه شده است؟ آیا این «اعتیاد» است یا اینکه تنها یک «شوخی» است؟
*** **** ***
این روزها، همه چیز به سرعت در حال تغییر است. هر روز پدیده تازهای به جمع دیگر پدیده های موجود اضافه میشود و اثری اجتناب ناپذیر بر پیکره جوامع بشری بر جای میگذارد. بحثهای هیجانانگیز بیشماری در میان اندیشمندان و محققین و دانشمندان علوم مختلف جریان دارد که نگارش درباره آنها پایانی ندارد و ساعتها میتوان از دقایق و جزئیات هر یک نوشت و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در بین آنهایی که در این عصر ارتباطات و اطلاعات با کامپیوتر در ارتباط هستند، هر روز و شاید هر دقیقه و ثانیه بحث و موضوع تازهای بوجود می آید، که برای تداوم زندگی بشر، آگاهی و اطلاع از آن برای تداوم «اندیشه» امری حقیقتاً اجتناب ناپذیر می نماید و این امر حتی آن گروه از متخصصین و کارشناسانی که در رابطه مستقیم با کامپیوتر نیستند را نیز شامل میشود.
شاید بتوان گفت آنچه در بالا به آن اشاره کردم، یک پدیده جدید است. پدیده ای که هنوز بسیاری از روانشناسان نمی دانند آن را چه بنامند. شاید شما هم این روزها، در مطبوعات و رسانه ها عنوانی شبیه به عنوان این مقاله را دیده یا شنیده باشید. اما هسته اصلی این مقاله، روشن ساختن این واقعیت است که پدیده «اعتیاد اینترنتی» آنقدرها که در مطبوعات و رسانه بزرگ شده است جدی نیست! حقیقت این است که در حال حاضر خبر اتصال و ارتباط با شبکه های اطلاعرسانی و بزرگراههای اطلاعاتی، داغ ترین عناوین خبری از دنیای فن آوری را به خود اختصاص داده است. درست است که در مورد استفاده از اینترنت و وب، همه به هیجان آمده اند و درست است که عده ای از افراد ساعات بسیاری را صرف آن میکنند، اما آیا این واقعاً یک نوع «اعتیاد» جدید است که گریبان انسان را گرفته است ؟ آیا نوع دیگری از «اعتیاد» است که «روان» بشر را مورد تاخت و تاز و هجوم قرار داده است؟ در میان روانشناسان، بر سر این موضوع، هنوز اختلاف نظرهایی دیده میشود، اما بیشتر آن را یک «اختلال» میدانند تا «اعتیاد» و اگر بخواهند حالت اعتیادآور آن را مطرح کنند می گویند این موضوع یک «اختلال اعتیادآور» است. آنها معتقدند که بسیاری از افراد، پیش از اینکه اینترنت وارد زندگیشان بشود، از کامپیوتر تا سر حد افراط استفاده می کردند و به زبانی، به کامپیوتر معتاد بوده اند. برخی چنان به کامپیوتر و برنامه های نرم افزاری خود دل بسته اند که حتی به اینترنت و وجود آن اهمیت نمی دهند. پس شاید بایستی این پدیده را به نوعی «اعتیاد به کامپیوتر» بنامیم. اما بهتر است تند نرویم، پیش از اینکه کامپیوترها به چهارچوب خانه و کاشانه مردم وارد شوند، تلویزیون، ویدئو و بازیهای تلویزیونی بخش بسیاری از اوقات مردم را پر کرده بودند. راستی، آیا همین «تلفن» که از لحاظ موضوعات مربوط به فن آوری، شکل پیشرفته ای از ارتباطات است و شاید در طبقه بندیها در شاخه «ارتباطات بواسطه کامپیوتر CMC » قرار گیرد وسیله و ابزاری نیست که بتوان معتاد به آن شد؟! در آیندهای نه چندان دور ـ که قسمت عمدهای از مسیر آن را طی کرده ایم ـ تلفن، کامپیوتر، فنآوری رادیو و تلویزیون، ویدیو و ماهواره ها و شاید بعدها ماشین لباسشویی و یخچال و ... همه و همه در یک «غول بی شاخ و دم» که او هم بسیار اعتیادآور است ادغام شوند و آنوقت چگونه میتوان از شر آن خلاصی یافت؟
در اینجا، شاید بهتر آن باشد که درباره یک نوع اعتیاد دیگر سخن بگوییم. اعتیادی که دیگر «ماده»اش «اینترنت»، «رادیو»، «تلویزیون» و «تلفن» و ... نیست. شاید بهتر باشد، در این واپسین روزهای قرن بیستم، در آستانه قرن بعدی، از اعتیاد به قلمروهای تازه ای سخن بگوییم که بشر با دست خودش ساخته است و یا خواهد ساخت.
اجازه دهید از «اعتیاد به سایبراسپیس» بگوییم، به قلمروهایی مجازی که با استفاده از علم مهندسی کامپیوتر بوجود آمده اند. در این طبقه بندی گسترده تر، امور را از سطحی بالاتر می بینیم و موضوعات را در جای خود خیلی دقیقتر و با موشکافی بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم. بین زیر شاخه ها و زیرطبقه های این طبقه بندی مسلماً میتوان خطوط متمایز کنندهای رسم کرد و آنجاست که دیگر، موضوعات را با هم قاطی نمیکنیم. از این سطح اگر نگاه کنیم، دیگر چیزی به نام «اعتیاد به اینترنت» نمی بینیم. از اینجا، بین آن کودک دبستان نرفته ای که در خانه، قسمت عمده ای از وقتش را صرف کشتن «دشمنان مجازی» و «هیولاهای غول پیکر» میکند و کودک همسن و سال دیگری که برای فراگیری زبان انگلیسی ده بار سی دی «آموزش زبان» را از اول اجرا می کند تفاوت خواهیم گذاشت. از اینجا، بین آن نوجوانی که در مدرسه، پشت کامپیوتر سرگرم بازی است و از اینترنت به عنوان سرگرمی استفاده میکند و آن خانم خانه داری که حاضر است سالی هفتصد هزار تومان برای استفاده از اینترنت به «یک ISP» بدهد تا از آخرین شیوه های تربیت فرزندانش مطلع شود تفاوتهای فاحشی نمایان است. همین خانم خانه دار مسلماً با مهندسی که در شرکت، از اینترنت برای اطلاع از آخرین دستاوردهای علمی و فنی دانشگاههای سراسر جهان استفاده میکند فرق دارد. هریک از این افراد شاید ساعتها از وقت روزانه خود را صرف کامپیوتر و اینترنت نماید. برخی از آنها فقط به دنبال تفریح و سرگرمی اند و برخی دیگر برای پاسخگویی به یک نیاز.
«اعتیاد به سایبراسپیس» شاید بتواند برخی از نیازهای اجتماعی افراد را برآورده سازد. آدمی که کمرو و خجالتی است و نمیتواند در محیط های واقعی، ارتباطات اجتماعی و مستحکمی را با سایرین برقرارکند، در خانه، مدرسه، دانشگاه یا محل کار، - پشت دستگاه کامپیوتر خود- به محیط و قلمروهای مجازی روی می آورد تا بدون کوچکترین احساس خجالت، وارد «اتاق گفتگویی Chat Room » شود، سلامی به حاضرین ـ افراد غریبهای که هیچگاه آنها را ندیده است ـ ارسال کند و ساعتی با آنها به گفتگو بپردازد. «اعتیاد به سایبراسپیس» شاید جنبه ای از «اعتیاد به کار» Workaholism باشد و شاید هم در نهایت، اصلاً وجود نداشته باشد و ما آن را بی جهت تا به این حد جدی می گیریم.
حقیقت این است که رسانه ها و مطبوعات خیلی به موضوع اعتیاد به «اینترنت و سایبراسپیس» پرداخته اند. شاید این امر فقط به این خاطر است که موضوع اینترنت و شبکه های اطلاع رسانی و مالتی مدیا، موضوعاتی داغ و جدید هستند. اما باید توجه داشت که این امر می تواند موجب بروز اختلال در جنبه های دیگری از «روان» انسان شود. آیا باید افرادی که از کامپیوتر چیزی نمی دانند و حتی یک بار هم به اینترنت متصل نشده اند را تا این حد نگران ساخت؟
اینترنت، دریای عظیمی است از اطلاعات، شاهراه و بزرگراهی است برای ارتباط دادن میلیونها انسان، با فرهنگها، زبانها و سلیقه های گوناگون و متنوع. اگر اینترنت این است، اگر این شبکه شبکه ها، ابزاری است برای فراگیری بیشتر، آموزش بیشتر، خلاقیت و نوآوری های بیشتر، پس چرا از اعتیاد به «اینترنت»، همیشه برداشتهایی منفی داریم؟ اگر از جنبه های مثبت، آن نگاه کنیم، اگر وسعت دیدمان را بازتر کنیم، دریچه های بازتری بر ما گشوده خواهد شد که پیش از آن، شاید تجربه اش نکرده ایم. شاید وقت خود را صرف عادات بیهوده دیگری کرده ایم که فرصت این تجربه های جدید را به خود نداده ایم.
در بررسیهایی که توسط محققین و پژوهشگران به عمل آمده است، در جوامع غربی از افرادی سخن به میان آمده است که گفته اند: «به خاطر اینترنت، مرا از مدرسه بیرون کردند!» ، «چون به اینترنت معتاد شده بودم، همسرم از من طلاق گرفت.»، «کارم را به خاطر اینترنت از دست دادم، چرا که بیشتر اوقات کاری ام را صرف خواندن مجلات ورزشی کرده بودم.» اگر افرادی از این دست پیدا می شوند که نتوانسته اند با برنامه ریزی و مدیریت صحیح، از وقت خود به نحو شایسته استفاده کنند و در برابر امیال خود ضعیف عمل کرده اند، نباید تمامی تقصیرها را بر گردن «اینترنت» ـ این فرانکشتاین جوان ساخت بشر ـ انداخت. در مورد سایر اعتیاد ها، یک گفته کاملاً صدق میکند و آن این است که بین شور و شوق «طبیعی» و تمایلات «غیر طبیعی» خط جداکنندهای وجود دارد. بشر در طول سالها، به زندگی بر روی این کره خاک عادت کرده است، اعتیاد او کاشتن و داشتن و برداشتن است، آیا زمین بد است؟ آیا چون از دل خاک، «خشخاش» به عمل میآید، خاک را باید از بین برد؟
اعتیاد میتواند «سالم» باشد، میتواند «ناسالم» باشد. اگر از انجام یک بازی یا سرگرمی لذت می برید و خودتان را شیفته آن می یابید، دوست دارید ساعتها از وقت خود را صرف آن کنید، این ممکن است به خاطر آن باشد که از انجام آن سرگرمی، چیزی آموخته باشید و «خلاقیت» شما را شکوفا کرده باشد. اگر بازی یا سرگرمی سالمی بتواند شما را به دیگران «نشان دهد» و تصویر واضحی از «خود» واقعی شما را بر پرده ذهنتان ترسیم کند، آیا صرف ساعاتی از شبانه روز به آن بازی اعتیادی است که مثل اعتیاد به «قمار»، ویران کننده است ؟ حتی در برخی از عادات و اعتیادهای «ناسالم» نیز می توان مشخصه های «مثبتی» را تشخیص داد. کسی که به خاطر اینترنت، کارش را از دست داده است، درست مثل کسی است که سر میز قمار، زندگی اش را باخته است. این افراد را دچار یک نوع «اعتیاد پاتولوژیک واقعی» می دانیم. در این نوع موارد اعتیاد، «بدی» از «خوبی» پیشی می گیرد و موجب می شود که افراد نتوانند در «دنیای واقعی» خود درست عمل کنند و به همین جهت، از خود علائم و اختلالاتی را بروز میدهند که موجب بالا رفتن آمار طلاق، اخراج از مدرسه، اخراج از کار، خشونت، اذیت و آزارهای خیابانی، مزاحمت های تلفنی و ... می شود!
در مورد اعتیاد، تقریباً می توان گفت که همه چیز میتواند هدف قرار گیرد و بشر ذاتاً میتواند به هر چیزی عادت کند. مواد مخدر، دارو، خوردن، خوابیدن، ورزش کردن، قمار، ولخرجی، سکس، کار کردن و هر چیز دیگری که بتوانید نامی از آن را به ادامه این فهرست اضافه کنید، بالاخره در جامعه افرادی را خواهید یافت که به آن معتاد شده اند و بخشی از زندگی خود را صرف آن کرده اند.