واااای خدا چقدر وبلاگ قشنگ!!! چقدر آدمهای زیادی اینجا، توی این دنیای مجازی پیدا می شن که فوق العاده خوب و زیبا می نویسن!! آنقدر قشنگ کلمه ها را پیدا می کنن، کنار هم می گذارن، و پیام دلشون رو بهت می رسونن که واقعا کیف می کنی و البته.... از خودت خجالت می کشی که هیچ حرفی واسه گفتن نداری. یا شایدم ... اونقدر حرف واسه گفتن داری که نمی دونی چطوری حرفتو بزنی. یا کدومشو بگی؟ از دلگیر شدنهات بگی یا خوشی هات یا غم و غصه هات یا سورپریزها یا ... یا اشتباهاتت توی زندگی، گاهی با یه برخورد نادرست با یه کسی که خیلی هم دوستش داری، موجب دلگیر شدنش می شی، بعد با خودت می گی چرا اینطوری شد!! حس بدی بهت دست می ده، اونقدر بد که نمی دونی چته ، اما اون احساس بد، ناخودآگاه روی غذا خوردن، نماز خوندن و حتی راه رفتنت هم اثر می ذاره. گاهی هم با دیدن یه جمله ی خیلی مهربانانه از یه دوست خیلی قدیمی که همیشه به یادشی ولی فکر می کنی اون به یاد تو نیست، ذوق زده و شادمان می شی و باز هم این شادمانی روی تمام سکنات و حرکات و رفتارهات اثر مثبت می ذاره. می فهمی که اشتباه می کردی، این پیام بی مقدمه، نشون دهنده ی اینه که تو هم گوشه ای از زندگیش جا داری و حداقل برای لحظاتی هم که شده به تو فکر می کنه. واقعا این خیلی باارزشه که آدم حس کنه، برای حتی یک نفر عزیزه! این نعمت بزرگیه. امیدوارم که خدا هیچ عزیزی رو خوار نکنه. شب قدر، وقتی که پاتو از خونه بیرون می ذاری، اینقدر از خودت شرمنده می شی که دلت می خواد زمین همین الان تو رو در خودش فرو ببره، چقدر آدم هست که دلاشون از تو صاف تره و به خدا نزدیکتر!! وقتی بازیای بچه های کوچولوی دل پاک و بی ریا رو می بینی، اونقدر از خودت شرمنده می شی که ....(همون جمله ی بالایی!!) عزیزان، برای همه تون آرزوی عزت و محبوبیت دارم. زودتر از موعد مقرر، روز عید فطر رو به همه تبریک می گم و انشاالله که همه ی عبادتهاتون مقبول درگاه خدا قرار گرفته باشه.