آخرین ترانه بودی روی این لبای خسته
آخرین کنج رهایی پشت این درای بسته
عاشقت اهل زمینو و دل تو تشنه پرواز
با صدای خوندن تو معنی شد واژه آواز
به کویر تشنه دادی همه ابرا رو نشونی
اما انگار قصه می گفت نمی شه با ما بمونی
آبی ِ سبز ِ نگاتو از رو شهر ما کشیدی
آروم آروم ذره ذره دلتو از ما بریدی
حالا شهر آرزوها توی چنگ دیو اسیره
دیگه طاقتش تموم شد طفلکی داره می میره
آخرین ترانه حالا بی تو بیتاش نا تمومه
آخر ترانه ما باد وحشی جغد شومه
تو نذار که شهر خورشید بی تو شام ِ سوت و کور شه
توی دست ِ شب و خنجر بپوسه بی تاب ِ نور شه
بیا آفتابو صدا کن خط بکش رو شب یلدا
جشن روشنی به پا کن توی فصل تب وسرما