ای که این همه در ستایشت گفتند و ستایشت عاقبت گفته نشد،
ای که بسیار در وصفت سرودند و صفاتت سروده نشد،
ای که بیت در پس بیت برایت واژه گذاشتند و آخرش هم ...
هیچ واژه ای بیانگر وسعت حضورت نشد...
خودمانیم،
تو وقتی روی سر بنده هایت دست کشیدی،
و روحت را در جانشان دمیدی،
هیچ کس متوجه عبورت نشد...
تو به بنده ها نگاه کردی و آن ها تو را ندیدند،
تو برایشان دعا کردی و بنده هایت نشنیدند،
تو مقصد را هر روز نزدیک تر کردی و ...
بنده هایت باز هم نرسیدند...
تو وقتی آفتاب شد برایشان از ابر سایه ساختی،
تو زیر پایشان از سبزترین مخمل عالم فرش انداختی،
خودمانیم... این همه بدی کردند و تو گلایه نکردی،
گاهی با خودم می گویم مگر بنده هایت را نشناختی؟
...
تو به آن ها در پس هر اشتباه، فرصتی دوباره دادی
تو به بدترین آن ها به پاس یک لحظه دعا مدال و ستاره دادی،
بنده هایت روزی صد بار لایق مرگ بودند،
تو روزی هزار بار به آن ها عمر دوباره دادی...
وای که من و مردمان مثل من ... چقدر گمراهیم
یک عمر احساس می کنیم به پیش می رویم، اما ساکنیم، در چاهیم
نه، اینطور نیست که ندانیم و بهانه ای باشد
ما خودمان خوب از بدی هایمان اگاهیم...
هر روز صبح نقشه می کشیم که امروز چقدر بد باشیم
باغبانیم و به دست خود در جانمان بذر گناه می پاشیم
ما خودمان دوست داریم، خودمان قصد داریم، خودمان می خواهیم
ما خودمانیم که مست می کنیم، بی خیال می شویم و ... عیاشی...
حاضر نیستیم از هیچ لذتی فروگذار کنیم
حاضر نیستیم یک رکعت نماز را کمی درست تر برگزار کنیم
ته دلمان می خواهد که اوضاع همینطور در هم و برهم باشد
نمی خواهم هیچ مرزی برای خودمان برقرار کنیم
دوست داریم دین ما برایمان ساده و آسان باشد
دوست داریم خدا ساکت باشد، مدیون باشد، مثل یک مهمان باشد
هی ته دلمان می خواهیم برای اشتباهمان تفسیر درستی پیدا کنیم
نهایتش هم توقع داریم جای ما در صدر صف نام خلقتی به نام انسان باشد
نه عزیز دل من، اینگونه نمی شود به سمت خدا سالک بود
به خدا نمی شود اینگونه قطعه ای بهشت را مالک بود
انگار یادمان رفته ما عاقبت دیر یا زود می میریم
چرا که در عالم همه چیز جز وجه او هالک هست، هالک بود...
من نمی گویم به یک شب بنده ای بی قرار شویم
اصلا حرفم این نیست که ناگهان تغییر کنیم و بی خیال روزگار شویم
فقط می گویم بیایید هر روز، یا هر هفته یا هر ماه یک شکوفه بگذاریم روی شاخه دلمان
قول می دهم همگی خیلی زود مثل شکوفه باران بهار شویم...