آوار دلتنگی است
غروب دلگیر شهر غریب
و نسیم که بوی ترا ارمغان دارد
و آواز غمگین مردی که از کوچه میگذرد
آوار دلتنگی است
بغضی که بیگاه سرچشمه شور اشکها میشود
و نقشه ای که عظمت جغرافیا را به رخ میکشد و عمق دوری را
و آفتاب بی رمق که شماره انداز تاریخ است
ترانه قدیمی سنگ خارا
رقص کوتاه ایرانی در پی شنیدن نوایی آشنا
خوابهای آشفته کودکی که کفشهای پاره میپوشید.
آوار دلتنگی اند برای مرد غریب
رضا- 7 اکتبر 2004