مهر است و مهربانی دورانم آرزوست
آن کیف و کفش و زنگ دبستانم آرزوست
آن مُبصر و مدیر و معلم بجای خود
فراش مهربان به از جانم آرزوست
زنگ حساب و هندسه، جغرافیا کجاست؟
هم طول و عرض کشور ایرانم آرزوست
بعد از کلاس و درس و تَقلّای بیکران
لطف پنیر خانگی و نانم آرزوست
یادش بخیر، صحبت ریب وریا نبود
آن عمِ جزو و خواندن قرآنم آرزوست
بار دگر برای فرار از کلاس درس
آن ترکه های خیس به دستانم آرزوست
تمرین درس جدول ضرب از پی نشاط
با گچ به سنگفرش خیابانم آرزوست
با یک قِران جایزة نمره های خوب
انجیر و توت خشک فراوانم آروزست
دنبال هم دویدنِ یارانِ کودکی
در کوچه باغهای شمیرانم آرزوست
تا آن خیال وخاطره ها تازه تر شوند
اشکی به شکل بارش بارانم آرزوست
آسایش خیال و عبادی غریبه اند
در راه عشق چاک گریبانم آرزوست