آخرش هم اینکه کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم میرسد .
خلاصه ماه مبارک رمضان نزدیک و عروسی ها پی در پی و ماهم گرفتار هزار ویک مشکل همین دیروز پریروز در یکی از همین عروسی های قبل رمضانی خودم دیدم چگونه بلا های آسمانی وزمینی را بر سر داماد بیچاره میآوردند هیچ کس به او رحم نمیکرد از مادر خود داماد تا مادر عروس جای شما خالی چه خرج های آنچنانی و چه زد و بند های.
داماد بد بخت که از دوستان نزدیک بنده بود مرا مامور امنیتی سیاسی خود مقرر کرده و بنده از نزدیک به هوا رفتن پول های بی زبان که آقا داماد در طول ماها و سالها شب کاری و روز کاری وهمیشه اضافه کاری بد ست اوردبود به تارج میرفت و هیچ کس نبود که به مادر این دو زوج تازه کار حالی کند(بفهماند) که این دو نفرین شده فردای هم دارند.
از طرف دیگر تمام اقوام واقارب دختر که در گذشته به نوعی خواهان دختربوده و همین طور اقوام اقارب داماد خان که دختران شان در خانه هایشان مانده و... و آرزوی اینرا داشتن که این داماد کاری و باری دختر آنها را به عقد خویش در آورند از هیچ خراب کاری مضهک دست بردار نبودند. سنت ها ی زیبای وطنی پر خرج نیز چاشنی کار شده بود و هر حرکت ازدوجناح حد اقل نیاز به پنج شش هزار پول نقد داشت.خلاص در طی این درگیری ها وزد بند ها دوتا دوستهای مهربانم را بعد شش هفت سالا دیدم و ازنزدیک با هم به اختلات پرداختیم یک از پای تخت و دیگری از شهر خودنمو کلی درد دل و بگو وبخند و گله و گله گذاری و.. . کردیم
ادرسهای هم دیگرا اد کردیم از فراق دوری هم دلهای همدیگر را بد کردیم قهر کردیم و آشتی کردیم
روی هم داد کشیدیم همدیگر ار در آغوش کشیدیم واشک ریختیم نه برای داماد بیچاره وعروس ب... نه برای دوستان ما بلکه برای خودما برای سالهای جوانی ما که دارد از دست میرود و دیگر از آنروز ها پر طب تاب خبری نیست و همینطور از آن دوستان ورفاقتها .
صبوری راست میگوید کوه بکوه نمی رسد آدم به آدم میرسد شاید ده پانزده سال دیگر که اگر زنده باشیم بازهم دوستان قدیمی منان را در عروسیی مجلس یا جلسه ی بیبینیم که بازد وباره باهم بگریم و بگویم کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد و شاید داماد های آنروز بد بختر از اکنون باشند.