پراکندگی نظام اجتماعی از یک سو، وجود خلاء قدرت سیاسی در ایران از سوی دیگر و هم چنین ، تضاد و اختلاف خاندان های حاکمه و عدم توانایی آنان ، جهت پرکردن این خلاء و ایجاد یگانگی ملی ، عامل عمده ای برای زمینه سازی تسلط سلسله های غیر ایرانی بوده است . ترکان نمونه عالی استحاله ای هستند که در حکومت سامانیان خدمت سربازی می نمودند در جوانی و در سنین انعطاف پذیر به عالم اسلام آورده شدند، در محیط گستره تمدن اسلامی غوطه خوردند و در این محیط به مقام عالی رسیدند و مجبور شدند با پیجیدگی های زندگی سیاسی و اداری آن خود را هماهنگ سازند. دیری نپایید که دین و فرهنگ نوین ، میان این مردم و بیابانی که در پشت سر داشتند، جدایی افکند اما قابل توجه است ، که گرچه در آغاز، در عصر حکومت سامانی ، از اصل خود جدا افتادند، اما به سرعت خود را با عالم ایرانی محیط خود تطبیق دادند محمود غزنوی ، که فرد شاخص عرصه ی سیاست ایران گردیده بود، ابتدا سعی در تصرف و توسعه دولت خویش نمود چنانچه سرزمین های خراسان ، طبرستان ، سیستان و افغانستان کنونی را به قلمرو دولت غزنویان درآورد. محمود، پس از آن که امارت وی از طرف خلیفه ی بغداد، به رسمیت شناخته شد، خود را سلطان نامید، کلیه فئودال ها و متنفذین محلی را سرکوب نمود و توانست سیستان ، خانیان ، ترکستان ، امرای خوارزم و جرجانیه را محکوم خویش گرداند و سپس تجاوزات یا غزوات تاریخی خود را به هندوستان آغاز نمود. محمود با حمله به هندوستان و فتح معبد سومنات ، به پول و ثروت فراوان دست یافت ، هر چند که برخی از مورخان ، مقصود محمود از لشکرکشی ها به هندوستان را برانداختن کفر و بت پرستی از آن سامان و انتشار دین اسلام دانسته اند