پس از حکومت های طاهریان ، و صفاریان دولت سامانی ، سومین دولت بالنسبه مقتدری است که در ایران ظهور کرد. در مدتی کوتاه منطقه ماوراء النهر، سیستان ، خراسان را به حیطه ی قدرت خود افزود. در این دوره ، شاهنشاهان سامانی ، نه تنها باعث وحدت بخشیدن حیات سیاسی کشور شدند، بلکه عامل رونق علم و هنر و شعر و فرهنگ شدند. برتولد اشپولر، در تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی می نویسد: حکومت بغداد، دیگر نمی توانست از تصرف خراسان به دست سامانیان و تشکیل یک دولت جدید بزرگ ایرانی جلوگیری کند. بدین وسیله ، مقدمات و شرایط احیای مجدد روح و معنویات ایرانی به وجود آمد وی در ادامه می نویسد: تمدن و فرهنگ ایرانی ، بی نهایت مدیون ایشان است . سامانیان ، گرفتار ملوک الطوایفی بودند، هر ناحیه از کشورشان در دست یک امیر محلی بود و با وجودی که دولت مرکزی به شدت با تمایلات استقلال طلبانه امرای محلی و در جهت تثبیت حکومت مرکزی مبارزه می کرد، نتوانست مقصود خود را در بسیاری از نواحی دوردست عملی سازد. آنان جهت جلوگیری از شورش ها و قیام ها در نقاط مختلف کشورشان ، متفذین محلی را به حکومت می گماردند. همین متنفذین ، بعدها از موقعیت استفاده کرده و مستقلا حکومت کردند. هر چند ولایاتی چون خوارزم ، چغانیان ، ختلان، اسفیجاب رسما جزو قلمرو حکومت سامانی بودند، ولی در واقع ، حکام این نواحی ، با استقلال حکومت می کردند. البته باید متذکر گردید، امرا و فرمانروایان محلی ، حکومت خویش را در داخل قلمرو ساسانی ، حفظ نموده بودند. بنابراین ، دولتی که اسماعیل سامانی تاسیس نمود، به هیچ وجه یکدست نبود، زیرا علاوه بر حکامی که از جانب دربار بخارا به ولایات اعزام می شدند، فرمانروایان محلی نیز وجود داشتند. اما چون دستگاه حکومت با تساهل و نرم رفتاری سامانیان ، نه تنها به منافع طبقه ی دهگان صدمه ای نمی رساند، بلکه موجب تقویت این طبقه هم می شد. فرمانروایان محلی و دهقانان از این دستگاه پشتیبانی می کردند و چنین بود که امارت آنان ، بیش از یک قرن دوام یافت . اسماعیل ، امیر سامانی ، خود املاک وسیعی را یا خرید و یا ضمیمه املاک خود نمود و آن ها را توسعه داد، سپس به خاصان و اعضای خاندان خود بخشید. البته واگذاری زمین و ملک ظاهرا از رسوم پیشین نظام فئودال بود. این املاک به نام اقطاع به امرا و سران لشکر اعطا می شد، که بعدها، یعنی در دوره سلجوقیان بسیار وسعت یافت . سامانیان ، سیاست ملکداری خویش را بر بنیاد هماهنگی و یا گاهی ایجاد نفاق افکنی ، بین روحانیون و بزرگ مالکان و حکام می گذاردند ولی هنگامی که این سیاست نتوانست به تثبیت موجودیت آنان کمک نماید و از طرفی در مقابل شورش و قیام های مردمی ، در داخل و حمله ی حکومت های دیگر از خارج ، خود را مستاصل دیدند، به تقلید از خلفای عباسی ، به تشکیل صنوف مختلف نظامی و حرفه ای از گاردهای ترک نمودند، تا شاید به طور جدی از این طریق در مقابل توده های مردم ، نیروی کارآمدی را سازمان دهند.