سلام
این دومین مطلبی که در رابطه با آریان اینجا میذارم.البته تا دیشب اصلاً قصد نداشتم چنین چیزی بنویسم یعنی راستشو بخواین اصلاً تو فکرشم نبودم ولی دیشب یهو دلم هوای مجله های قدیمی مو کرد . مجله های که کیفیت مجله های امروزی رو اصلاً نداره. روی کاغذای کاهی چاپ شده که اگه امروز مجانی هم بهمون بدن نگاه به روشون نمیکنیم ولی اون موقعه ها بابت خریدشون از پول تو جیبیمونم میگذشتیم وتا چند روزی باهاشوون آنچنان کیفی میکردیم که یه بچه کوچیک با اسباب بازیاش میکنه.خلاصش که دنیای 5 یا6 سال پیش ما اینترنت و وب گردی نبود . دنیای کاغذ بود و...
و امّا آریان ...،جلد مجله ها،عکسای رنگی بزرگ که شاید خیلیا دلیلشو گلزار میدونستن ولی ما میدونیم که نبود و خود ماهیت گروه جالب و دوست داشتنی بود.و...
میدونین محبوبترین مجله ای که تا حالا در رابطه با آریان داشتم و بعید میدونم بعد از این هم چیزی بتونه جاشو بگیره "یک هفتم".مجله ای که وقتی خوندمش نسبت به خیلی چیزاش شاکی شدم.ولی بازم دوسش دارم یه مجله کاملاً اختصاصی . 50 صفحه فقط از آریان. آریانی که اون زمان مثه یه تیم فوتبال 11 تا یار داشت و به قول اون مجله یه یار اضافه هم داشت به اسم نیما وارسته .(البته بگذریم که اون مجله محترم ازاون یار اضافه هم نوشته بود ولی بیخیال برزویه عزیز شده بود که از اعضای اصلی بود)و...
حالا با خودتون نگین که چی نشستی گلایه های قدیمی میکنی از چیزای که بی ربط . چون اون چیزی که این بالا نوشتم فقط و فقط یه دلخوری چند ساله بود.
خلاصش که من ورق زدمو ورق زدم نه تنها اون مجله رو بلکه هر چیز دیگه ای که ذره ای از خاطرات اون روزای منو تشکیل می داد. اولین مصاحبه های تکی سیامک عزیز و علی و گل گلخونش رو.خبر کنسرت انقلاب که بعدش...خبر رفتن گلزار که نمیدونم چرا همه انقدر سرش جنجال به پا کردن و کم مونده بود برن یه مسجد بگیرن برای ختم آریان ولی خوب خبر نداشتن به قول یکی از دوستای گل آریانیمون یا بهتر بگم به قول یکی ازاهالی شهر عشاق ،آریان از هفت ، چهل و سالم یه چیزی اونور تره و...
دیشب یاد تلسکوپ بازی مهرنگار عزیزم افتادم که دیگه توی این دوره زمونه نیازی بهش نداره چون اینترنت پر شده از عکسا و خبرای آریانیا و واسه پیدا کردن یه مجله مثه همون مجله ذکر شده که مهرنگار جونم با شرایط خنده داری خریده بودش دیگه نیازی به اون همه زحمت نیست و...
گفتم عکس و یاد عکسای گل آفتابگردون افتادم با اون کت وشلوارای مشکی و مانتوهای...البته مانتو که چه عرض کنم چی بودن اونا؟؟وچهره آدمای که امروز یه دهه به عمرشون اضافه شده.و ...
بله یه دهه گذاشت و نمیدونم اگه مثه 5 سال پیش بریم سراغ ریاحی پور، استاد امیر حسین مستعد عزیز که هر از چند گاهی دلم برای اون چهره عجیب و غریب پر تغییرش تنگ میشه، و ازش در رابطه با آریان بپرسیم بازم میگه((البته در دنیا ،10 سال مدت زیادی نیست . امّا در موسیقی ما که هیچکس چشم دیدن دیگری رو ندارد ، این خوب است))بعید میدونم دیگه ده سال واقعاً کم باشه چه توی ایران چه خارج از ایران و...
گفتم خارج از ایران و یاد خواننده مهمان ،بی تو با تو افتادم کسی که توی همون مجله اختصاصی در حد دو خط ازش توی یکی از مقالات صحبت شده و من میدونم نویسنده اون متن با خودش لحظه ای هم نمیتونسته تصور کنه که همین آریانی که اون ازش به عنوان جریان ساز موسیقی ایران یاد کرده یه روز یه جریان جدید میسازه و...
دیشب تا نصفه های شب گذشته را ورق زدم خاطرات را در آغوش کشیدم و ...
حالا هم میدونم نتونستم شما رو با خودم همسفر روزگار خوش گذشته کنم ولی برای لحظه ای به یاد آن روزگار انداختمتان روزگاری که ذهن ما خالی از نواها و آواها بود و با آمدن آریان ترانه عشق و رویایی پرواز بود که در ذهن ما قد کشید و...