شاهسون
شاهسون. [ س َ وَ ] (اِخ ) در ترکی یعنی شاه پرست و شاه دوست . مرکب : از شاه فارسی و «سون« ترکی . و این نام را شاه عباس بر فوجی از سپاهیان گذاشت که خاصه ? خود بود و فرمان داد هر ایلی که خواهد نام خود را برداشته باین ایل تازه درآید و این نام بر خود نهد و با آنها در بهره ? عنایات شاهی شریک باشد. گویند در همان روز اولی که این حکم را کرد ده هزار نفر در آن داخل شدند.(ناظم الاطباء). نام عده ای از قبایل ترک ساکن ایران است که اکنون باید آنها را ترک نامید. معنی این کلمه دوستداران شاه است . شاه عباس اول پس از تسلط بر قبایل ترک عده ای از قبایل مختلف ترک را دعوت کرد که در گروه جدیدی شرکت کنند و نام قزلباش را به آنها داد که به شاهسون نامیده شده اند. در دوران حکومت صفویه بدست این گروه کارهای بسیار بزرگی از آنجمله نگهداری فرمانروایان صفویه برآمد و روزگاری نیز عده ? آنها به صد هزار خانوار بالغ گردید ولی بتدریج از تعداد ایشان کاسته شد. در بعضی از مراجع آمده است که تا?سیس این گروه بدست پدر شاه عباس بوده است نه خود شاه عباس و این عده در دسته ? طرفداران و فدائیان و غلامان خاندان صفویه بودند و در ترویج و گسترش عقائد مذهبی صفویه بسیار مو?ثر بوده اند. (از دائرة المعارف اسلامی (
شاهسون بغدادی
شاهسون بغدادی . [س َ وَ ن ِ ب َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران ، ساوه ، زرند و قزوین . مرکب از7419 خانوار است که ییلاقشان خلجستان و فراهان و قشلاقشان ساوه و زرند میباشد و در اطراف قزوین به30 طایفه منقسم میشوندو چادرنشین هستند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 112 )