از خرابه های تخت جمشید صدایی می اید ارامگاه کوروش به لرزه در می اید و کوروش بزرگ از خواب 2500 ساله برمی خیزد !!!
سرزمینش هزار تکه شده و قلب کوروش هم هزار تکه می شود . سرزمین اریایی ،
سرزمین فریاد های سرخ ، سرزمین مردان پارس ، امپراطوری پارس و ان همه شکوه
و عزت حال به گورستانی از ارزوها تبدیل شده است . ارزوهایی که در دلهای
بزرگ مردان و زنان کوچکی مدفون گشته اند .
کوروش بزرگ ، در خواب هم نمی دید سرزمینش اینگونه بازیچه شود که انگار عروس هزار داماد است !!!
او فکرش را نمی کرد که مردمانش ، وارثان نسل سوخته ای باشند که بوی دود و
بوی جنگ همراه با صدای فریاد های مرگ بر همه !!! از جای جای سرزمینش بلند
باشد و ان مردمان پارسی همه بی چشم باشند و بی گوش !!! نه ظلم را ببینند و
نه فریاد مظلوم را بشنوند و حتی بی دست ! باشند و هیچ دست یاری به سمت
ستمدیدگان دراز نکنند . پس کجا رفت گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک ؟
پس کجا رفت ارثیه بزرگ نیاکانشان که همان عشق به میهن بود و کجا رفتند نسل
هخامنش ؟ کوروش باور نمی کرد ... به خیالش هنوز در خواب است ... باور نمی
کرد که اینچنین مردمانش از پشت خنجر بزنند !!! باور نمی کرد مردان پارسی
قاتلین نیاکانشان را می پرستند !!! قاتلین نیاکانشان را ... قاتلین
نیاکانشان را ...
کوروش بزرگ به فکر فرو رفت و در اخر به این نتیجه رسید که همان بهتر که
بخوابد !!! چون نه مردمانش ، انانند که بودند و نه سرزمینش ایرانیست که
زمانی از چین و ماچین تا دریای مدیترانه و هزاران نقطه جغرافیایی دیگر را
در بر گرفته بود .
اری کوروش بزرگ دوباره به خواب فرو رفت اما این بار خوابش ارام نخواهد بود
. کوروش بزرگ تا زمانی که من و تو ، ایرانمان را فدای عرب و عجم کنیم در
خوابی نا ارام به سر می برد و این ما هستیم که می توانیم پایان بخش کابوس
پدر خود باشیم