چند پند...
پند اول
بوقلمونی، گاوی بدید و بگفت:در آرزوی پروازم اما چگونه ، ندانم.
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پرواز کنی.
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست.
تیراندازی ماهر، بوقلمون بر درخت بدید،
تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاکش نمود.
نتیجه اخلاقی
با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیک در بالا نمانی.
-----------------------------------------------------------------------
پند دوم
گنجشکی از سرمای بسیار قدرت پرواز از کف بداد و در برف افتاد.
گاوی گذر همی کرد و تپاله بر وی انداخت.
گنجشک ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد.
گربه ای آواز بشنید، جست و گنجشک بدندان بگرفت و بخورد.
نتیجه اخلاقی
هر که گندی بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد.
هر که از گندی بدر آوردت، حتماً دوست نباشد.
گر خوشی، دهان ببند و آواز، بلند مخوان.
-----------------------------------------------------------------------
پند سوم
خرگوش از کلاغی بر سر شاخه پرسید
که آیا من نیز میتوانم چون تو نشسته ، کار نکنم؟
کلاغ پاسخ داد: چرا که نه.
خرگوش بنشست بی حرکت،
روباهی از ره رسید و خرگوش بخورد.
نتیجه اخلاقی
لازمت نشستن و کار نکردن بالا نشستن است.