بُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی...
و خنجری که از قفا برید.
شَفَتایَ...
و چوب خیزران.
جَمیعُِ جَوارِحی...
و نعل تازه و انگشت و پیشانی و چشم و سر و سینه و پهلو و دندان و گلو و ...
انگار کن حسین
روضهی خودش را میخواند
برای اهل بیتش،
برای عباس،
برای زینب...
+