عنوان بالا ، مقاله ای است که در شماره 242-241 ماهنامه اطلاعات سیاسی – اقتصادی در پاسخ به تولید فیلم اهانت آمیز 300 به چاپ رسیده است . متن کامل مقاله از طریق جستجوی کلمه اطلاعات در گوگل و ورود به سایت ماهنامه مذکور قابل دسترسی عزیزان می باشد .
نتیجه و چکیده مقاله" خاستگاه سیاست ایران یا یونان" ؟
منظور از این پژوهش بررسی اندیشه های سیاسی حاکم بر ایران در زمانی پیش از ظهور تفکرات ارسطو و افلاطون بود, تا بتوان ثابت کرد مهد سیاست ایران است نه یونان, در نتیجه ثابت شد در ایران حدود یکصد وهفتاد سال پیش از افلاطون و ارسطو اندیشه سیاسی حاکم بوده و سابقه سیاست در ایران بسیار ریشه دارتر از یونان است.
همینطور به ارائه و بررسی اندیشه های سیاسی موجود در ایران عصر هخامنشی پرداختیم . در نخستین مرحله به اندیشه سیاسی کوروش هخامنشی مبنی بر ، اعطای آزادیهای سیاسی و فرهنگی برخوردیم که به نوعی حکایت از دمکراسی داشت ولی نه دمکراسی به سبک امروزی بلکه دمکراسی در انتخاب دین, عقیده, روش زندگی, فرهنگ و.... در مرحله بعدی به اندیشه سیاسی نوع دوم برخوردیم که همانا اندیشه سیاسی داریوش هخامنشی مبنی بر برتری جویی ایرانی نسبت به اقوام دیگر بود. این اندیشه مکمل اندیشه پیشین( اندیشه کوروش) بود چرا که اندیشه دوم با استحکامات و تشکیلات منظمی که پد ید آورد ، قوام و دوام امپراتوری را تثبیت کرد و این کار بزرگی بود که داریوش کبیر انجام داد.
در مقایسه ای که بین سیاست کوروش کبیر و داریوش کبیر شد ، کوروش را دارای روح آزاد منشانه تر وملایم تری یافتیم و داریوش بزرگ را انسانی مقتدر, با کفایت و درایت البته با حوصله و تحمل کمتر. اعطای آزادیهای سیاسی و فرهنگی توسط کوروش در ابتدای حکومت روشی بسیار منطقی برای جا انداختن مشروعیت حکومت جدید تلقی می شود و از طرفی اقدامات داریوش کبیر برای اداره امپراتوری بی کران ایران اقداماتی بس ارزنده بود. اگر داریوش بزرگ, کنترل خود را از طریق سازمانهایی که ایجاد کرده بود بر امپراتوری بیشتر نمی کرد قطعا امپراتوری ایران در ابتدای شکل گیری با خطر تجزیه مواجه بود.
و اما مذهب, مذهب در ایران همواره جایگاهی رفیع داشت و درزمان هخامنشی نیز چنین بود و مذهب با سیاست طوری آمیخته شده بود که به نوعی اندیشه سیاسی تبد یل شده بود. که از آن به عنوان اندیشه سیاسی نوع سوم یاد کردیم. این اندیشه در ابتدا د ستا وردهای مثبتی داشت چون شاهنشاهان هخامنشی با وجود تبلیغ نقش اهورامزدا و مذهب در زندگی اجازه دخالت به موبدان و روحانیون را در امور نمی داد ند. ولی در زمان سا سانیان با افتادن حکومت در دست طبقه مو بدان و روحانیون زرد شتی , نظام طبقاتی در ایران پد ید آمد, دین به نفع موبدان تحریف شده و دخالتهای نابجای آنها در امور سیاسی و حکومت شیرازه کشور را از هم گسیخت و عاملی شد برای شکست ایرانیان از اعراب.
همینطور در این پژوهش بررسی شد که اساسا تمدن ایرانی بر یونانی از بسیاری جهات فایق بوده است. چه ازنظر سرزمینی, سا زمانهای سیاسی, دیپلماسی و چه از بعد فرهنگی و اخلاقی ایرانیان موفق تر از یونانیان بود ند . حالا کاری نداریم که یونانیان, ایرانیان را" بربر" می خواندند, آنها چه ما را بربر می خواندند و چه نمی خواندند دوبار مجبور به تخلیه آتن از وحشت ایرانیان شدند. و در زمانی که احکام و اصول دینی ایرانیان بر مبنای گفتار نیک و کردار نیک بود ، آنها در گرداب فساد غوطه ور بودند و قرنها پیش از ظهور تفکرات و تبلیغات ماکیاولیسمی که خوبیها و ارزشها را نفی می کرد ما پادشاهی داشتیم( داریوش) که می گفت: ای انسان, آنچه اهورامزدا امر کرد به تو می گویم ، از راه راست مگرد, اندیشه بد مکن و از گناه بپرهیز.
درپایان می خواهم این نتیجه نهایی را بگیرم که سیاستهای جزئی که درزمان افلاطون و ارسطو بر شهر- دولتهای یونان حاکم بود با سیاستهای جهانی که مد تها پیش ازآن در ایران وجود داشت قابل قیاس نیست. شهر- دولت هایی کوچک که خود بازیچه سیاست" تفرقه اند از و حکومت کن" داریوش بودند و با پولهایی که توسط داریوش بزرگ برای برخی از حاکمان این شهر- دولتها فرستاده می شد دائما در جنگ داخلی و اختلاف گرفتار بودند.
در ابتدای پژوهش نیز بررسی کردیم که این اندیشه که مهد سیاست یونان است از کجا ریشه گرفته. حقیقت این است که علم و دانش در مشرق زمین, سالها پیش از اروپا ریشه دوانیده بود. اما اروپائیان همه چیز را به نام خود ثبت کردند.* حال که چنین است, یک ایرانی اگر بتواند گوشه ای از زوایای تاریخ را روشن کند این امر بر وی فریضه است. علاوه بر آنچه از سیاست در ایران با ستان گفتیم پس از اسلام نیز در سایه مکتب انسان ساز اسلام و با سیراب شدن از تفکرات عمیق سیاسی این مکتب باز هم ایرانیان اندیشمندان سیاسی بزرگی را به بشریت تقدیم کردند .
به هرحال غرض از نگارش این پژوهش این است که لحظه ای درنگ کنیم. لحظه ای تفکر کنیم که این ره که می رویم به کدامین طرف است؟ چرا برای تفنن هم که شده گهگاهی نیم نگاهی به پشت سرمان نمی اندازیم؟ یعنی تاریخمان را فراموش کرده ایم. ما داریم هویت خود را از دست می دهیم, ما داریم اصالت خود را فراموش می کنیم و احساس میکنم که زمان آن رسیده است که باید گرد وغبارغربزدگی و شرق زدگی و...را ازچهره خسته این اب و خاک پیر بزدا ییم. که البته این کار( یعنی مبارزه با تهاجم فرهنگی) تنها و تنها با( اقدامات فرهنگی و تحقیقاتی میسر است و نه با برخوردهایی دیگر).
تذکرمهم: مقاله حاضر در دوره و جو ناشی از حاکمیت نظریه" برخورد تمد نها"ی ساموئل ها نتینگون به نگارش در آمده و در صورت تدوین و نضج آن در عصر گفتگوی تمد نها بدون شک اثر حاضر تلطیف بیشتری پیدا نموده و شاید بجای تاکید بر افتراقات تمد نهای ایرانی و یونانی بیشتر بر اشتراکات این دو تمدن بزرگ و تاریخی بشری که هر کدام در اعتلای فرهنگ جهانی و خا نواده بزرگ جهانی نقش در خوری داشته اند تاکید بیشتری میشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------