ندبه خدایا به نامهایت به نامهای باصفایت ، نامهای حسنایت ، به فدای تو و فدای نام های تو ،که لا یقترینی ، تو عزیزترینی ، تو بهترینی ، تو صبوری بی همتائی ، اما ما که صبر نداریم ، ای پرورش دهنده مهدی در دامان پاک امام حسن عسکری و نرجس خاتون سلام الله علیهم به بی صبری ما هم نگاهی بینداز . ظالمین وخاطئین و خائنین و طاغین و کفار و منافقین و فاسدین را دیگر بس است دیگر انها را مهلت نده، مهلت آنها را قطع کن وحکومت صالحان را شروع بفرما بشردرهمه صفات تو مبهوت است صبرتو به همه بشریت سنگین است . خوبان در عجبندکه کی نجاتشان میدهی و بدان در هراستندکه کی حکومت راازآنها می گیری . چه تقدیر فرموده ای ؟ تاچه حد طاغیان و ظالمان مهارزمین و زمان را بکشند و تاچه میزان ضعفاء تحمل کنند. تفاوت بدکاران و خوبان بسیارزیاده شده است آیا فاصله آنقدر نشده که ذوالفقار علی دردست مهدی ازنیام برکشیده شود و درخشش آن نوری بروجود خوبان و آتشی برقلب بدان عالم گردد.
..... و زمانی که کارد دیگر به اراده ی ابراهیم نبود، ابراهیم نگران شد ،
خدایا نکند قربانی مرا قبول نکردی !
و اسماعیل در کشاکش ،
خدایا نکند از چشمت افتاده ام !
و انگاه سخنانی نهانی میان خدا و ابراهیم اش رد و بدل می شود :
ــ ابراهیم! محبوب ترینم را می شناسی ؟
ــ آری ! خدایا محمد (ص) خاتم پیامبران.
ــ فرزند تو عزیز تر است یا فرزند آن عزیزترین ؟
ــ فرزند او ، بی هیچ شک .
ــ اگر اسماعیل تو قربانی می شد ، فقط نشان صدق و خلوص تو و پسرت بود و این نشان را به تو بارها و بارها عطا کردیم اما ما مقصودی دیگر داشتیم.
اسماعیلت باید بماند تا از نسل او آن محبوب ترین بندگانم بیاید و آنگاه او عزیزترینش را قربانی خواهد کرد.
و با آن قربانی است که جهان به عشق زنده خواهد شد......
* * *
و اینک پس از سالها خطابی در ملکوت می پیچد !
بنگرید !
اینجا کرب و بلا است ، منای حسین ما
و این حسین است ، ذبیح عشق ما !
ای بندگان ناب من !
او را بنگرید که چگونه عشق ، اختیار را از کفش ربوده و به دور یار پروانه وار می گردد و هر شعله و بلایی می رسد ، عاشقانه تر فریاد می زند :
* * *
و آنگاه آسمان خونین می شود ....
خدا آن روز نشان خلیل را عطا کرد و امروز نشانی دیگر.....
ثار الله....
حسین ذبیح عشق شده و خدا خود خونبهای او !
این ابتدا و انتهای عشق است !
حسین فانی در خدا می شود و باقی به بقای او ، پس حرم حسین ، حرم خدا می شود و آدمی در کربلا حسین را نمی بیند ، که خدا را می بیند .
طواف کعبه دیده ام ، گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه
با تلخیص از کتاب « شب شکن »
چقدر مساوات براست ! بعضی از حکومتها حقوق یکسانی برای مردم قائل نیستند و عده ای را بر عده ای دیگری تر جیح می دهند که این بدترین روش حکومتداری است . در بعضی از کشور ها و حکومتهای دیگر که دم از عدالت زده می شود ، عدالت نیست مساوات است.یعنی همه دربرابر قانون بطوریکنواخت مورد لطف و غضب قرار می گیرند. آیا درست است فقیرو غنی دردادن مالیات به یک میزان مورد محاسبه قرارگیرند ؟ این به مانند آنستکه ما از فیل و مورچه به یک میزان گندم بخواهیم و.و.. فردای قیامت خداوند متعال هر کس را با تو جه با اخلا ق ذاتی و امکانات مادی و شر ایط طبیعی که در دنیا برای او مهیا کرده است مواخذه می فرماید .هر گز یک فرد بخیل ذاتی با یک فرد سخی ذاتی به یک میزان محاسبه نمی شوند .هر گز از یک بخیل ذاتی تو قع نیست که بتواند به اندازه یک سخاوتمند عطا و بخشش کند اگر چه باید صفت بد را کم و تعدیل و صفت خوب را زیاد و تقو یت کرد. حتی برای ظالم اول و دوم که اغضب و احسد قریش و عالم بودند راه نجات بود اما انها نخواستند .نقل است که ابوبکر به حضرت علی ع گفت آیا برای من راه نجاتی هست ؟ حضرت فرمودند بله ، بیا ودر حضور مردم اعتراف به حقیقت کن وکناربرو و نیز فرمودند اگر شیطان بگذارد که در راه عمر را دیدند که ابوبکر را منصرف کرد. نقل است برای هرفردیک مرتبه در بهشت و یک مر تبه در دوزخ فراهم است پس هر کس با هر صفتی می توانددر هر کدام از این دو نقطه قرار گیرد ، پس مساواتی در کار نیست. وباز نقل است که برای خلیفه و ظالم دوم یک منزل در بهشت در جوار امیر المومنین ع ویک منزل در تابوت اسفل بود که آن ملعون ابدی تابوت اسفل را برگزید .خودش گفت النار و لا العار،آتش را می خواهم و لی ننگ اعتراف به غصب خلافت را نمی خواهم .البته اعتراف او مایه نجاتش بود و مورد تحسین همه عالمیان قرار می گر فت اما او خود خواست جز ضالین باشد. آیا باید در دست هر فردی هر نوع امکاناتی قرار گیرد ؟ بعضی لیاقت ندارند و دارند و بعضی لایقند و ندارند .درم داران عالم را........ پس اوباید بیاید تا ظلم و مساوات رابرهم زند، اوست عادل همچون جدش علی، اوست نوری که عدالت را برای همه تفسیر و اجرا ء خواهد کرد ،اوست راضی کننده خدای رحمن و رحیم درحکومتداری . هر کس حتی جزئی عدالت داشت خداوند اورا عزیز داشت . پس بیا چرا ما محروم ازاین هستیم که تحت امر زمامداری تو باشیم؟
رجعت یکی از عقاید حیاتبخشی است که پس از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام میباشد. این عقیدهی نورانی به منتظران ظهور آن حضرت، آرامش بخشیده از سقوط در منجلاب فساد و خودباختگی جلوگیری نموده، به تلاش و کوشش مضاعف برای زمینهسازی حکومت جهانی و برچیده شدن ظلم و فساد وا میدارد؛ زیرا فرد با این عقیده هرگز از درک محضر آن حضرت و شرکت در تشکیل حکومت جهانی ناامید نمیشود. لذا ائمّهی اطهار علیهمالسلام این عقیده را یک بشارت و موهبت الهی، برای مسلمانان دانستهاند.[1]
معنای رجعت
رجعت با کلماتی چون «رجع، کرّ، عود، ردّ و ...» استعمال شده است که همهی آنها با قیودی، به معنای برگشتن است و جامع همهی آنها کلمهی «رجع» است.[2]
راغب میگوید: رجوع به معنای برگشتن و برگرداندن به مکان، حالت و گفتار سابق است. «الرّجعة» به معنای برگشتن به دنیا پس از مرگ است. وقتی گفته میشود فلانی ایمان به رجعت دارد، یعنی ایمان دارد که بعد از مرگ به دنیا برمیگردد.[3]
کلمهی «رجع» در قرآن به همان معنای لغوی خودش استعمال شدهاست و مقصد رجعت کنندگان، خداوند[4]، حق[5]، مردم[6]، مکان[7]، دنیا[8] و ... ذکر شده است.
ویژگیهای رجعت
بر اساس آیات و روایات، ویژگیهای رجعت به شرح زیر است:
1- رجعت عمومی نیست، بلکه مخصوص عدهای از مؤمنان صالح و کافران معاند است و سرسلسلهی رجعت کنندگان انبیا و ائمّهی اطهار علیهمالسلام و دشمنان آنها هستند. امام صادق علیهالسلام در بیان این ویژگی میفرمایند: «إنّ الرّجعةَ لَیسَت بِعامّةِ و هی خاصّة ٌ و لایَرجِعُ إِلّا مَن مَحَضَ الإیمانَ مَحضاً أو مَحضَ الشِّرکَ مَحضاً»[9]؛ «رجعت امری همگانی نیست، بلکه امری اختصاصی است و تنها کسانی رجعت میکنند که به ایمان خالص یا شرک خالص رسیده باشند.»
2- زمان رجعت مشخص و معین نیست. در حدیث آمده است: «فَلَمّا أخبَرَهم رسول الله ما یکون مِن الرّجعةِ. قالوا متی هذا؟ قال الله عزّ و جلّ: Lقل [یا محمد] إن أدری أقریبٌ ما توعدون أم یجعل له رَبّی أمَداًK»[10]؛ «آن هنگام که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلم مردم را نسبت به وقایع رجعت آگاه کرد مردم از آن حضرت پرسیدند رجعت در چه زمانی اتفاق میافتد؟ خداوند به پیامبرش وحی فرمود: «بگو نمیدانم که آنچه وعده داده شده نزدیک است و یا آن که خداوند برای آن مدت (طولانی) قرار دادهاست.»[11]
3- رجعت کنندگان با تمام خصوصیات و ویژگیهای دنیایی خودشان برمیگردند.
4- رجعت کنندگان همه از دنیا رفتهاند و بعد از مرگ دوباره زنده شده به دنیا برمیگردند و زندگی جدیدی را شروع میکنند.[12]
5- همهی رجعت کنندگان همزمان رجعت نمیکنند، بلکه به تدریج برگردانده میشوند.[13]
6- فرمان رجعت، همانند فرمان ظهور از طرف خداوند متعال صادر میشود. زیرا جز قدرت بینهایت خداوند، کلام قدرتمندی توان آن را ندارد که مردگان را فرمان بازگشت داده و استخوانهای پوسیده را زندگی مجدد ببخشد.[14]
7- افرادی که برای انتقام و تنبیه، رجعت میکنند، هرگز به میل و ارادهی خود برنمیگردند، زیرا رجعت برای آنها بسیار ذلتبار و سخت است ولی در مورد مؤمنین رجعت اختیاری است. چنانچه در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمدهاست: «هنگامی که مهدی علیهالسلام قیام کند، مأمورین الهی در قبر به اشخاص مؤمن میگویند ای بندهی خدا! مولایت ظهور کردهاست، اگر میخواهی به او بپیوندی آزاد هستی و اگر بخواهی در نعمت الهی متنعّم بمانی، باز هم آزاد هستی.»[15]
فکر میکنم که این پست تونسته باشه به سؤالاتی که توی پست قبلی شده بود (به جز یکی)، جواب بده اما به هر حال اگه بازم سؤالی بود در خدمتیم. در ضمن از همه دوستانی که منو با نظرات و پیشنهادات و انتقاداتشون یاری میکنن واقعا ممنونم.
حدود 40 روز با شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) فاصله داریم. گفتم شاید بهتر باشه از همین الآن خودمون رو آماده کنیم و با آقا همدردی کنیم (حالا یا با خوندن زیارت حضرت زهرا (س) یا ...) هر چند ... .
مولای من!
غم تو را به چه مانند کنم؟
به شکستن دل قناری
به سوختن پر پروانه
به گریستن چشم شادی
به اشک چشم شمع
غم تو را به چه مانند کنم
که دردناکتر از آن است
ما را در اندوه سترک خود سهمی ده
که سخت پریشانیم
[1] - بحارالانوار، ج 53، ص 62
[2] - التحقیق، مصطفوی، ج 3 و 4، ص 56 و ...
[3] -المفردات، ج 2، ص 188
[4] - بقره/ 46
[5] - اعراف/ 168
[6] - یوسف/ 46
[7] - منافقون/ 8
[8] - مؤمنون/ 99
[9] - البرهان، بحرانی، ج 2 ، ص 408
[10] - جن/ 125
[11] - بحارالانوار، ج 53، ص 53
[12] - اوائل المقالات، شیخ مفید، ص 78
[13] - بحارالانوار، ج 53، ص 103
[14] - رجعت، خادمی شیرازی، ص 18
[15] - بحارالانوار، ج 53، ص 92
با توجه به مستندات تاریخی میتوان برای عقیده به رجعت در بستر تاریخ، سه دوره را در نظر گرفت:
الف) دورهی پیدایش عقیدهی رجعت
اعتقاد به رجعت همزمان با نزول آیات قرآن در مکه، «سورههای نمل، انبیا، اسرا و ...» مطرح و سپس در سورههای مدنی «بقره، نور و ...» دنبال شده است و قرآن این عقیده را تحت عناوین «خروج، حشر، إحیا و ...» برای پیروان خودش بیان نموده است.
پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلم برای افرادی چون امیرالمؤمنین علیهالسلام[1]، امام حسین علیهالسلام[2]، عمّار یاسر[3]، برید أسلمی[4]، سلمان فارسی[5]، و ... آیات مربوط به رجعت را قرائت و بعضی از مصادیق رجعت کنندگان را معرفی مینمودهاند.
در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام ، به دلیل عدم اطلاع خلفا از معارف دینی، عدم مرجعیّت واحد در بیان معارف الهی، منع کتابت احادیث نبوی و حجیّت پیدا کردن اجتهاد صحابه و ... محیط خفقانزا و تاریکی به وجود آمده بود، ولی حضرت امیر علیهالسلام در حدی که شرایط اجتماعی و اعتقادی جامعهی نو پای اسلامی اجازه میداد، سعی کردند روایات و احادیثی که از طرف پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلم در تفسیر رجعت وارد شده و به بعضی از اصحاب آن حضرت گفته شده بود، تأیید نموده و برای مسلمانان شرح و تفسیر مینمایند.
در این میان کسانی که ظرفیت شنیدن این گونه معارف را نداشتند به انکار رجعت روی آوردند که اولین منکر رجعت، عبدالله بن ابی بکر یشکری، معروف به «ابن الکوا» از سران خوارج بود و با امیر المؤمنین علیهالسلام در مورد روایات رجعت مناظره کرد. [6]
این وضعیت تا پایان عصر امام سجاد علیهالسلام (95ه ق) ادامه داشت.
ب) دورهی رشد و بالندگی عقیدهی رجعت (95 تا 260 ه .ق)
با توجه به انحرافات خلفای سهگانه و خستگی مردم از درگیریهای داخلی (مارقین، ناکثین، قاسطین)، و جوسازیهای بنی امیه بر علیه معارف دینی، مردم به کلی از خاندان وحی فاصله گرفتند و معارف دینی را به فراموشی سپردند به طوری که در زمان امام سجاد علیهالسلام مردم مواردی چون تعداد رکعات نماز روزانه و انجام اعمال حج، و ... را نمیدانستند.[7]
در عصر امام باقر علیهالسلام، به دلیل زمینهسازیهای امام سجاد علیهالسلام در نشر معارف دین، آثار نهضت عاشورا و نفرت عمومی از هیئت حاکمهی اموی، امام با درایت و بصیرت جنبش علمی و دامنهداری را پایهگذاری نمودند، که در زمان امام صادق علیهالسلام به اوج رشد و بالندگی خود رسید و اگر فعالیت فرهنگی این دو امام همام علیهماالسلام نبود، امروز از معارف اسلام ناب محمدی خبری نبود. در ابتدای امامت امام باقر علیهالسلام گروهی به نام «قدریه»[8] به انکار در عقیدهی رجعت پرداختند.
همچنین، صاحبان قدرت اندیشهی انکار رجعت را موافق با رفتار و عملکرد خودشان یافتند، از آن حمایت نموده و معتقدین به آن را مورد اذیت قرار میدادند. لذا امام باقر علیهالسلام به شاگردانشان سفارش میکردند که از بردن اسم رجعت خودداری نموده و با احتیاط دربارهی آن سخن بگویند.[9] امام صادق علیهالسلام نیز اعتقاد به رجعت را به عنوان یکی از ویژگیهای فکری و فصل ممیّز شیعه معرفی نموده و از منکران آن برائت جستند، لذا اعتقاد به رجعت یک فکر سیاسی فعّال و مخالف با ظلم و ستم دستگاه خلافت به شمار میرفته و معتقدان به آن به عنوان مجرمان سیاسی قابل تعقیب بوده و شهادت آنها در هیچ دادگاهی قابل قبول نبودهاست.[10]
در زمان امام کاظم علیهالسلام به دلیل فشار و اختناق، از مباحث فکری و مناظرات فقهی و کلامی که در عصر امام صادق علیهالسلام رایج بود، دیگر خبری نبود.
در عصر امام رضا علیهالسلام ، مأمون پس از تحمیل مقام ولایت عهدی، جلسات بحث و مناظره تشکیل میداد و امام هم از این فرصتها برای نشر فرهنگ اسلام، استفاده مینمودند، یکی از مناظراتی که ایشان با مأمون داشتهاند، بحث رجعت است.[11]
از امام جواد علیهالسلام، به دلیل شدت فشارهای دستگاه خلافت، اثری در مورد رجعت دیده نشده است. ولی عدهای از شیعیان مثل فضل بن شاذان نیشابوری،[12] احمد بن داوود جرجانی، محمد بن مسعود عیاشی و ...، با توجه به روایات ائمهی گذشته و با تشویق ائمهی معاصر، کتابهای مستقلی را دربارهی رجعت به رشتهی تحریر درآوردهاند.[13]
امام هادی و امام عسکری و خود امام مهدی علیهمالسلام نیز با توجه به اهمیت و نقش سازندهی رجعت در استقامت شیعیان، این عقیدهی قرآنی را در قالب دعا و زیارتنامه بیان نمودهاند و با این کار، اعتقاد به رجعت را نهادینه ساختند.
ج) دورهی گسترش و تکامل (260 ه ق به بعد)
علمای شیعه به پیروی از امامان معصوم علیهمالسلام در جهت گسترش و بالندگی این عقیده تلاش فراوانی انجام دادند و با مناظرات علمی[14] و یا نوشتن کتاب و مقاله و با استفاده از آیات و روایات، این عقیدهی نورانی را همراه با برهان و استدلال برای مردم بیان کردند. به موازات آن از طرف اهل سنت این عقیده به شدت انکار شده و معتقدان به آن را به کفر، فسق، کذب، اهل هوی، بدعت و ... متهم مینمودند.
[1] - بحارالانوار، ج 53، ص 61
[2] - همان، ص 61؛ ج 54، ص 80
[3]- همان، ص 53
[4]- همان، ص 65
[5]- همان، ص 142
[6] - بحارالانوار، ج 3، ص 72؛ رجال شیخ طوسی، ص 75
[7] - مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 31 و 36
[8]- قدریه کسانی هستند که تقدیر الهی را انکار میکردند.
[9] - بحارالانوار، ج 53، ص 39
[10] - همان، ص 132
[11] - عیون اخبارالرضا علیهالسلام شیخ صدوق ، ج 1، ص 218
[12]- فضل بن شاذان از اصحاب امام جواد امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام، کتابهایی به نام اثبات الرجعه، الرجعه, و... تحریر کردهاست. جرجانی که از رجال اهل سنت بوده کتابهایی چون الرجعه را تألیف کردهاست.
[13] - الفهرست، شیخ طوسی، ص 212
[14] - بحارانوار، ج 53، ص 132
منبع : ترفندستان
آیا برای شما نیز پیش آمده که به هنگام نصب ویندوز XP ، شماره سریالی در اختیار نداشته باشید؟ یا شماره سریال را فراموش کرده باشید؟ و یا حتی شماره سریال مخصوص ویندوز XP نیز بیابید اما با آن هم نتوانید کاری از پیش برید؟ در این ترفند قصد معرفی یک سریال جادویی را داریم که با استفاده از آن میتوانید تمامی ویندوزهای XP را رجیستر کنید!
مهم نیست ویندوز مربوط به چه سالی باشد ، با این شماره سریال هر ویندوزی را میتوانید نصب کنید. جالب اینکه اگر این شماره سریال را به خاطر بسپارید ، از این پس اگر بخواهید برای هر کس ویندوز نصب کنید از نظر او فردی نابغه محسوب خواهید شد ، چرا که گویی تمامی شماره سریالهای ویندوز XP را حفظ هستید! در صورتی که خودتان میدانید از همان سریال جادویی استفاده کرده اید.
به هنگام نصب اولیه ویندوز XP ، از شما تقاضای وارد کردن شماره سریال میشود.
سریال جادویی عبارت است از:
Jbc46-q42fd-pggmc-kp38y-6mqd8