یه روز خواب میبینم که درعرش خداوند هستم و تمام امور در دستانم هست. همگی مرا دوست دارند وبه من بخاطر خودم و تواناییهایی که دارم احترام میگذارند. نه . مثل اینکه اداره هستی انقدرها هم که فکرمیکردم سخت نیست. اینجا نه خبری از دکمه و نه خبری ازاتاق فرمان هست. همه چیز خود به خود درحال پیشروی است. هرکسی هر کاری دلش میخواهد میکند. حالا فهمیدم که چرا از خدا شدن احساس راحتی میکردم.