میلاد پیام آور دشت کربلا حضرت زینب کبری(س)
و روز پرستار مبارک باد
تو مهر روشن و اوج خصال آینه ای
عیار پاکی و حُسن کمال آینه ای
تو صبح صادق فجری، شکوه آینه ای
در آسمان اصالت به کهکشان مانی
گواه مریم و صبح وصال آینه ای
به صبر و حلم محمد، شجاعتت چو علیست
به زهد فاطمه مانی، مثال آینه ای
تویی پیام رسان قیام عاشورا
تو مَُهر صلح حسن، هم مقال آینه ای
ولادت تو بود رویش صلابت و حجب
تویی طراز نجابت، جمال آینه ای
تو الگویی به زنان و تو شمس نسوانی
تو زیوری به زمان و مدال آینه ای
پیام مکتب تو درس هر پرستار است
تو شعر سبز بهار، اعتدال آینه ای
تو زیب صبر و شکوهی، فرشت? تقوا
تو قهرمان زنانی ، جمال آینه ای
طنین صاعقه مانی به بزم بدخواهان
تو سیف ایزد و چونان هلال آینه ای
حضرت زینب کبری علیها السلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.
نام، لقب و کنیه آن حضرت: نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغری، عصمة الصغری، ولیة اللّه العظمی، ناموس الکبری، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...
پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد
همسر گرامی آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الوری برای آن بانوی بزرگوار سه پسر به نامهای علی، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.
شکر واقعی آن است که عاشق قهر و لطف خداوند،هردو باشی.قهر او عین لطف اوست.
پس قهر او نیز شکری واجب لازم دارد.
اصا اگر نیک بنگری،قهری وجود ندارد ،همه لطف است.
نبودیم ،اکنون هستیم.آیا این کافی نیست؟
اگر نیک بنگری،احساس خلا نیز خالی نیست.بلکه پراز لطف و عنایت است.
عاشقانه پذیرای حوادث و رویدادها باش.
هنگامی که عاشقانه احساس برهوت دورنت رار می پذیری،ناگهان برهوت می شکفدو سبز میشود؛روضه رضوان میشود.
این معجزه ی قدردانی و سپاس است.
سپاس هرچه را لمس کند، طلایی میشود.
آسوده بگیر و ناظر بی طرف باش.
مسیحا برزگر/نیلوفر عشق
دست به نوشتن که نرود زمان میخواهد تا باز کلمات با سرانگشتان اخت شوند. حروف هم غریبه میشوند وقتی سراغاشان نمیگیری بی هراس از اینکه دوستی دو سر دارد. سرکشیهایِ دختر ِ شعرم آرام فروکش کرده درون حجم ِ مهربانیهایت که بشورد از دلتنگی ِ لحظهای، ساعتی، روزی روزگاری نبودنات و بگوید:
" دلم برای خندهی لبانات
همیشه میتپد."