یلدا ( دی جور) شب اول زمستان و شب آخر پاییز است و آن بلند ترین شبها است. جشنی که در این شب سال برپا میشود? پیشینه بسیار درازی داشته و وابسته به ایزد مهر است. ” ایزدی که دارنده هزار چشم و هزار گوش? دارنده دشتهای فراخ که ازسنگ زاده میشود? که از میوه درخت کاج بیرون میآید ? که در دریا سوار بر دلفین است و در خشکی بر گرده شیری نشسته که گاه خورشید را مهر و مهر را خورشید مینامد ? که با اسپهای سپید بلند یال? سوار بر کالسکه زرین در آسمان میتازد? که سامان دهنده گردش دوازده اختر است و ماه مهر و روز مهر به نامش در آمده است“. این جشن ویژه آریاییهاست ما ایرانیان آنرا به نام شب چله برگزار میکنیم. یلدا واژه سریانی درچم ”زایش“ و شب یلدا شب زایش مهر است. هنگامی که آیین مهر از ایران به جهان آن روز گسترش یافت در رم و بسیاری از کشورهای اروپایی ? روز بیست و یکم دسامبر که برابر با اول دی بود را روز زایش مهر یا میترا میشناختند و آنرا جشن میگرفتند ? اما در سده چهارم ترسایی بر اثر لغرشهاییکه در کبیسه روی داد ? روز زایش میترا در بیست و پنجم دسامبر افتاد. در آن زمان زایش عیسی مسیح در ششم ژانویه جشن گرفته میشد. امروزه نیز آسوریان و ارامنه جهان در همین روز زایش عیسی را جشن میگیرند.هنگامیکه مسیحیت به زور شمشیر و نیزه و سختگیری در رم جا باز میکرد ? دین بسیاری از رومیان و کشورهای اروپایی همان آیین مهر و میترا بود. سرپرستان کلیسا چون نمیتوانستند با این آیین به سادگی نبرد نمایند و جشن زایش میترا را در بیست و پنجم دسامبر به سادگی از بین ببرند ? چاره اندیشیدند و آنروز را روز زایش عیسی مسیح وانمود کردند و بیش از هشتاد درسد از نشانه ها و فرمانها و رهنمودهای این آیین را انگ مسیحیت زدند.امروزه همه مسیحیان جهان که شب 25 دسامبر ? زایش عیسی را جشن میگیرند و با خوردن و نوشیدن به شادی میپردازند ? همان زایش میترا را جشن میگیرند. بسیاری از نشانه های این جشن ? گرفته شده از آیین مهر است:امروزه پاپانویل همانند مغان آیین مهر با پوشاکی ارغوانی رنگ برای کودکان شادیانه می آورد. درخت کاج که در منازل آذین بندی میگردد همان سرو آریایی است که در بازمانده های باستانی ما به ویژه بر روی دیوارهای تخت جمشید که زینت بخش آنست ? یافت میشود. آنروزها پیروان این آیین در زادروز میترا آنرا آراسته میکردند و دو رشته نوار سیم گونه و زرین گونه به نشانه های کهکشانهای دور و نزدیک برآن می پیچیدند و دور آن به شادی میپرداختند. ستاره بزرگی که در بالای درخت میگذاشتند ? نشانه خورشید بود که به همه جا فروغ میبخشید وفر و فروغ میترا را میرساند.یکی دیگر از رسمهای این آیین که در مسیحیت پایدار مانده است همانا شستشو (غسل تعمید) است که رهروان آیین مهر به آن پایبند بودند.اکنون بازمانده های این آیین در کشورهای اروپا به ویژه در واتیکان به گونه پرستشاههای مهری به چشم می خورند. در ایران دو نمونه چشمگیر از این پرستشگاهها ? یکی در شهر توس و دیگری در شهر قم پا برجا مانده است که بر روی اولی آرامگاهی به نام رضا و بر روی دومی آرامگاهی به نام معصومه ساخته شده است.این نوشته برگرفته شده از: دفتر آدینه (مجله فرهنگ و تحقیقات ایرانی پوشینه پانزدهم) و گاهشماری و جشنهای ایران باستان ? نوشته هاشم رضی میباشد.
از خرابه های تخت جمشید صدایی می اید ارامگاه کوروش به لرزه در می اید و کوروش بزرگ از خواب 2500 ساله برمی خیزد !!!
سرزمینش هزار تکه شده و قلب کوروش هم هزار تکه می شود . سرزمین اریایی ،
سرزمین فریاد های سرخ ، سرزمین مردان پارس ، امپراطوری پارس و ان همه شکوه
و عزت حال به گورستانی از ارزوها تبدیل شده است . ارزوهایی که در دلهای
بزرگ مردان و زنان کوچکی مدفون گشته اند .
کوروش بزرگ ، در خواب هم نمی دید سرزمینش اینگونه بازیچه شود که انگار عروس هزار داماد است !!!
او فکرش را نمی کرد که مردمانش ، وارثان نسل سوخته ای باشند که بوی دود و
بوی جنگ همراه با صدای فریاد های مرگ بر همه !!! از جای جای سرزمینش بلند
باشد و ان مردمان پارسی همه بی چشم باشند و بی گوش !!! نه ظلم را ببینند و
نه فریاد مظلوم را بشنوند و حتی بی دست ! باشند و هیچ دست یاری به سمت
ستمدیدگان دراز نکنند . پس کجا رفت گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک ؟
پس کجا رفت ارثیه بزرگ نیاکانشان که همان عشق به میهن بود و کجا رفتند نسل
هخامنش ؟ کوروش باور نمی کرد ... به خیالش هنوز در خواب است ... باور نمی
کرد که اینچنین مردمانش از پشت خنجر بزنند !!! باور نمی کرد مردان پارسی
قاتلین نیاکانشان را می پرستند !!! قاتلین نیاکانشان را ... قاتلین
نیاکانشان را ...
کوروش بزرگ به فکر فرو رفت و در اخر به این نتیجه رسید که همان بهتر که
بخوابد !!! چون نه مردمانش ، انانند که بودند و نه سرزمینش ایرانیست که
زمانی از چین و ماچین تا دریای مدیترانه و هزاران نقطه جغرافیایی دیگر را
در بر گرفته بود .
اری کوروش بزرگ دوباره به خواب فرو رفت اما این بار خوابش ارام نخواهد بود
. کوروش بزرگ تا زمانی که من و تو ، ایرانمان را فدای عرب و عجم کنیم در
خوابی نا ارام به سر می برد و این ما هستیم که می توانیم پایان بخش کابوس
پدر خود باشیم