فشار قبر و راههای خلاصی از آن
چه گناهانی باعث فشار قبر میشوند؟ و برای دوری از آن چه باید کرد؟
مؤمن باید بیم و امیدش به خدا در یک سطح باشد اگر ترسش از عذابهای الهی بیش از حد باشد از رحمت خداوند مأیوس میشود و به اصطلاح عوام میگوید آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب. و از طرفی اگر امیدش به فضل و رحمت الهی بیش از اندازه باشد، امن از مکر الهی پیدا میکند و از جانب دیگر سقوط میکند و انگیزهای برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمیکند در حالیکه خداوند کریمتر از آن است که بندهی ضعیف و ذلیل را عذاب کند. در نتیجه به هر عمل ناشایستی تن داده و باز دم از فضل و کرم و لطف و رحمت خدا میزند در همین راستا حضرت پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) فرمود: «اگر اندازهی رحمت خدا را میدانستید هر آیینه بر آن تکیه میکردید و جز اعمال اندکی انجام نمیدادید و اگر میزان غضب و خشم خدا را میدانستید گمان میکردید که دیگر نجات نخواهید یافت.»(1) ولی بنابر فرمایش امام صادق (ع): «هیچ بندهی مومنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهی) و نور امید (به رحمت پروردگار) که اگر هریک را با دیگری بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود» (2) یعنی هر دو به یک میزان خواهند بود پس شما دوست عزیز هم به همان میزان که از عذاب الهی بیمناک هستید به فضل و رحمت پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه خود را برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست ندهید و به گناه کبیره یأس از رحمت پروردگار گرفتار نشوید.
انسانتا به امروزَش عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عالمهای دیگری را در پیشرو دارد، انسان با مرگ از عالم دنیا به جهان آخرت منتقل میشود که آخرت هم ابتدایش "عالم برزخ" و انتهایش که بعد از برپایی قیامت کبری است بهشت یا دوزخ میباشد.
یکی از ویژگیهای عالم برزخ "فشار قبر" میباشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت است بعضی از افراد فشار قبر ندارند و آنها که دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف یکسان نیست و بستگی به اعمال آنها دارد.
عواملی که موجب فشار قبر میشود
1ـ بداخلاقی.
2ـ سخنچینی،
3- مراعات نکردن طهارت و نجاست و پرهیز نکردن از بول.(3)
4- یاری نکردن مظلوم. در کتاب ثواب الاعمال آمده است که یکی از علمای بنیاسرائیل از دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا که او یک بار نماز را (عمداً) بیوضو خوانده بود و از کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده بود(4).
5- ضایع نمودن نعمتهای الهی: حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «فشار قبر برای مؤمن کفاره تباه نمودن نعمتها از ناحیهی اوست». (5)
عواملی که باعث کاهش یا رفع فشار قبر میشود(6)
1ـ نماز شب و کامل نمودن رکوع: امام رضا (ع )فرمود: «کسی که نماز شب بخواند و در قنوت نماز «وتر» هفتادبار استغفار کند از عذاب قبر پناه داده میشود.» و امام باقرعلیه السلام فرمود: «هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد وحشت قبر به او نمیرسد».(7)
2ـ صدقه و نماز مخصوص. (8)
3ـ نماز وحشت، این نماز بسیاری از مردگان را از عذاب قبر و فشار قبر نجات داده است که حکایات عجیبی در داستانهای شگفت شهید دستغیب در این باره موجود است که میتوان به آن مراجعه نمود. (9)
4ـ حج نمودن، دو روایت است که هر کس چهار مرتبه حج به جا آورد عذاب قبر از او برداشته میشود. (10)
5ـ خواندن بعضی از سورههای قرآن: علی(ع) میفرماید: «هر کس در هر جمعه سوره نسا را تلاوت کند از فشار قبر امان مییابد». (11) سورههای زخرف، یاسین، تکاثر و تبارک، نیز در این مورد سفارش شدهاند.
6- این که مرگ انسان در روز جمعه باشد.
7- ریختن آب روی قبر.
استخاره و تفأل؛ آری یا خیر؟
دربارهی استخاره سه دیدگاه وجود دارد
1- دیدگاه افراطی: که این دیدگاه از آنِ کسانی است که عقل را محدود دانسته و مشورت را نیز رایزنی با عقلهای محدود تلقی میکنند. از نظر این گروه در همان ابتدای کار باید به سراغ تسبیح یا قرآن رفت و از خداوند راه صحیح و خیر را طلب نمود.
2- دیدگاه تفریطی: این دیدگاه به کلی منکر استخاره و تفأل است.
3- دیدگاه معتدل: که صاحبان آن معتقدند با توجه به جایگاه عقل و مشورت، استخاره و تفأل عین خردورزی است. بسیاری از روایات وجود دارد که در آنها استخاره و تفأل مورد تأیید و سفارش امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ واقع شده است. در این نوشتار ضمن تبیین مفهوم استخاره دلایل جواز استخاره با قرآن را ذکر مینماییم و نیز روایاتی راکه در آنها تفأل به قرآن مورد نهی واقع شده است را بررسی مینماییم.
معنای استخاره
استخاره دو معنی دارد: یکی از آنها معنای حقیقی استخاره است (یعنی استخارهی مطلق) و در اخبار و روایات(1) ما از آن بیشتر نام برده شده و پیش خواص، متعارف است و آن، طلب خیر نمودن از خدا است. این نوع استخاره در تمام کارهایی که انسان میکند، خوب و مستحب است.
معنای دیگر استخاره این است که پس از آن که انسان به کلی در امری متحیر و وامانده شد، به طوری که نه عقل خودش وی را به خوبی و بدی آن راهنمایی کرد، و نه عقل دیگری راه خیر و شر را به او فهماند، و نه خدای جهان در بارهی آن کار، تکلیفی و فرمانی داشت که راهنمای او باشد، در این صورت که هیچ راهی برای پیدا کردن خوب و بد در کار نیست، اگر یکی پیدا شود و انسان را به یک سوی کار، دلگرم کند و با ارادهی راسخ و امیدوارانه به کار وادار کند، چه منّت بزرگی به انسان دارد.
اینجا دینداران میگویند: خدای عالم که پناه بیچارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحیر و دو دلی، یک راه امیدی بر روی انسان باز کرده و اگر انسان با این حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمایی جوید، خدای جهان که قادر بر پیدا و نهان است، یا دل او را به یکسو میکشاند و راهنمای قلب او میشود (در استخاره قلبی) که او مقلب القلوب است، یا دست او را به یک طرف تسبیح میاندازد (در هنگام استخاره با تسبیح) یا به وسیلهی قرآن، دل او را گرم میکند (در استخاره با قرآن).(2)
لازم به ذکر است که از روایات، صحّت هر دو معنی استفاده میشود.
دلایل جواز استخاره با قرآن
در بارهی استخاره با قرآن روایاتی از پیشوایان معصوم ـ علیهم السلام ـ نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1ـ روایت شده است که: یَسع بن عبدِالله قمی به امام صادق ـ علیه السلام ـ عرض کرد: گاهی میخواهم کاری انجام دهم ولی متحیر هستم که آیا انجام دهم یا نه؟ امام صادق ـ علیه السلام ـ به او فرمود: هنگام نماز ـ که شیطان از هر وقت دیگر از انسان دورتر است ـ قرآن را بگشا، اولین آیهای که در آغاز صفحه دست راست میبینی، عمل کن.(3)
2 ـ از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که فرمود: هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سورهی توحید را بخوان سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو: «اللهم تفألتُ بِکِتابکَ و تَوکلتُ عَلیکَ فَأرِنی مِن کِتابکَ مَاهُو مَکتومٌ مِن سِرکَ المَکنونِ فِی غَیبکَ». یعنی: خدایا به کتاب تو تفأل میزنم، و بر تو توکل میکنم و از کتابت آنچه را که در نهان غیب تو، پوشیده شده به من بنمایان.» پس از این دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحهی سمت راست، مقصود خود را به دست آور.(4)
3ـ وقتی خبر تولد زید را به پدر بزرگوارش امام سجاد ـ علیه السلام ـ، امام ـ علیه السلام ـ به اصحاب خود رو کرد و فرمود: نام این کودک را چه بگذارم؟ هر کس، نامی گفت، حضرت قرآن طلبید قرآنی را به آن حضرت دادند، قران را باز کرد، این آیه آمد: «و فضل اللهُ المجاهدینَ علی القاعدینَ اجراً عظیماً»(5)
بار دیگر قرآن را گشود، این بار در آغاز صفحهی اول قرآن، این آیه آمد: «اِن اللهَ اشتَرَی مِنَ المؤمنینَ اَنفسَهم وَ اَموالَهُم باَنَّ لَهُم الجَنّةَ یُقاتِلونَ فِی سَبیلِ اللهِ... وَ ذلک هِو الفَوزُ العَظیم»(6). امام سجاد ـ علیه السلام ـ به این دو آیه نظر انداخت و دید هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و علی ـ علیه السلام ـ در مورد «زید» فرموده بودند که در صلب امام سجاد ـ علیه السلام ـ پدید میآید، دریافت که این کودک همان زید است، آنگاه مکرّر به حاضران فرمود: «سوگند به خدا این همان «زید» است و نام او را زید گذاشت».(7)
روایتی که از تفأل به قرآن نهی میکند
شیخ بزرگوار کلینی (ره) از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که «به قرآن تفأل مکن».(8)
علامه مجلسی (ره) میفرماید: « این حدیث را تأویل کردهاند به این که از فال گشودن قرآن برای استنباط احوال آینده از آیات [پیشگویی] نهی شده است، چنان که برخی از جاهلان، این روش را وسیلهای برای کسب روزی خود قرار دادهاند و به این صورت، مردم را فریب میدهند و ممکن است مقصود، نهی از تفألی باشد که بیشتر مردم از دیدن یا شنیدن بعضی امور اعتقاد پیدا میکنند و برخی را مبارک و برخی دیگر را شوم میگیرند، بدین صورت که از آیات قرآن کریم نیز فال نیک و فال بد گرفته شود. و شاید یک حکمتش این باشد که اگر موافق نیفتاد باعث کم اعتقادی مردم به قرآن نگردد.(9)
تذکر این نکته نیز لازم است که کسانی که با قرآن، انس و الفتی ندارند و محکم و متشابه آن را نمیشناسند و از علم تفسیر، بهرهای ندارند، باید از استخاره و تفأل با قرآن، سخت بپرهیزند و آیات خدا را به بازی نگیرند، شاید این حدیث شریف در اصول کافی، خطاب به این دسته از افراد باشد. زیرا استخاره و فال معمولاً معنای یکسانی دارند، چنانکه در دعای استخاره با قرآن میگوییم: «اللهم تفألتُ بکِتابکَ، یعنی خدایا به کتاب تو فال میزنم» شاید بتوان این فرق را هم قائل شد که از میان انواع استخاره، استخارههایی که ابزار محسوسی مثل قرآن، تسبیح، دیوان، شعر، کاغذ و.... دارند، آنها را فال هم میگویند؛ و استخارههایی که هیچ ابزاری جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره میگویند؛ مثل استخارههای مطلق، قلبی، مشورتی.(10)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
1ـ شیخ میرزا ابوالمعالی، الاستخاره، (قم؛ مؤسسة الامام المهدی، ج 1، 1411، هـ).
2ـ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامة قرآن، تهران، انتشارات دوستان، 1377، ج 1، ص 198
کویر مرکزی ایران "منطقه?کاشان " سینه پر رمز و راز تاریخ و زادگاه مردان بزرگی?چون شهید "رضا شمس آبادی " شاه ستیزی شجاع از خطه?نوش آباد از توابع آران و بیدگل است??
در بیست ویکم فروردین سال 1344 شراره سلاح مرگبار"شمس?آبادی " در سنگستان مرمرین پهلوی رعشه بر اندام?نظام طاغوتیان افکند و مرگ سرخش ، پرونده مظلومیت?مستضعفین تاریخ را یک بار دیگر گشود??
در سال 1319 کودکی در روستای "شمس آباد" حومه نوش?آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل که در آن روزگار?بخشی از منطقه کاشان محسوب می شد، کودکی بدنیا?آمد که نام او را "رضا" نهادند??
این کودک دوران نوجوانی را بسختی سپری کرد و در?سالهای جوانی در کنار مادرش "سید منور" نخ ریسی ،?دروچینی و خوشه جمع کنی در امرار معاش به پدرش علی اکبر" کمک می کرد??
وی بعد از مدتی به صورت شبانه مشغول تحصیل شد و?خواندن و نوشتن را به خوبی فرا گرفت???
شمس آبادی در سن 14 سالگی پدر خود را از دست داد و?مشکلات زندگی او بیش از پیش شد
وقتی قرآن زبان باز کند
جوانان و انس با قرآن
از آن جا که مسئله ایجاد رابطه تنگاتنگ با قرآن کریم، وظیفه فرد فرد مسلمین است، معصومین (علیهم السلام) بر این مسئله تکیه فراوانی کردهاند و از تمام طبقات مردم، بخصوص جوانان خواستهاند تا با قرآن کریم انس بیشتری داشته باشند و از معارف ناب و انسان ساز کتاب آسمانی بهره بیشتری ببرند؛ چرا که جوانان هر چه به قرآن نزدیک شوند صفا و معنویت خاصی در آنها جلوه گر خواهد شد و به همان نسبت از انحرافات و فساد اخلاق به دور خواهند بود.
تعجب این جا است با این که خداوند قرآن را مایه هدایت مومنان، شفای سینهها و بیان هر چیز میداند، اما برخی آنقدر با قرآن بیگانهاند که حتی از عهده روخوانی آن نیز برنمیآیند: در حالی که یکی از سفارشهای امیرمومنان (علیه السلام) به فرزندانش که بیشتر آنها در هنگام شهادت آن حضرت، از طبقه جوان بودند عمل به قرآن بود حضرت در ضمن سفارشهای خود فرمود: «خدا را به یاد شما میآورم؛ خدا را به یاد شما میآورم، در خصوص قرآن! مبادا اجازه دهید که دشمن در عمل به آن بر شما پیشی گیرد»(1)
و امام زین العابدین (علیه السلام) درباره این بهترین مونس جوانان فرمود: «اگر تمام اهل مشرق و مغرب از دنیا بروند هرگز از تنهایی وحشت نمیکنم هنگامی که قرآن همراه من باشد».(2)
راستی که قرآن سرمایهای جاودانه است که هرگز از بین رفتنی نیست و بنا به گفته امامان (علیه السلام) کسی که از رهنمودهای قرآن استفاده میکند، زیبنده نیست دیگری را از خود داراتر بداند اگر چه مالک تمام دنیا باشد.(3)
این جاست که جوان باید با توجه به تذکرات و رهنمودهای معصومین (علیهم السلام) اهمیت بیشتری به قرآن دهد و برای خود برنامه ریزی کند تا هر چه بهتر از این کتاب الهی بهره گیرد.
قرآن در روز قیامت میآید و جوانی را که تلاوت قرآن کرده، با خود میآورد و عرضه میدارد: بارالها این جوان در راه تلاوت من، خود را به زحمت انداخت حال پاداش او را مرحمت فرما
اینک برای آگاهی بیشتر از میزان تاثیر عمل به قرآن کریم در دنیا و آخرت، به چند نکته از چند حدیث بسنده میکنیم:
گاهی بشر آن قدر گناه میکند که بدون استثنا مستوجب عذاب خدا میشود اما در درون همان جامعه و انسانهای عصیانگر، معصومانی پیدا میشوند که به وسیله فراگیری قرآن مجید باعث رفع عذاب میشوند. امیرمومنان (علیه السلام) فرموده است: «هنگامی که مردم گناه میکنند خداوند تصمیم میگیرد تمام اهل زمین را بدون استثنا عذاب کند، اما هرگاه ببیند جوانان به سوی مساجد گام بر میدارند و نونهالان به سوی تعلیم قرآن میشتابند رحمت خدا بر خشم او پیشی گرفته، عذاب را به تاخیر میاندازد».(4)
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: «هر که در حال جوانی قرآن بخواند و با ایمان هم باشد، قرآن با گوشت و خونش بیامیزد، و خدای بلند مرتبه، او را با فرشتگان پیغام برنده و نیک رفتارش رفیق کند و قرآن برای او در روز قیامت، پرده و مانعی از آتش باشد و گوید: پروردگارا، هر کارگری به مزد خویشتن رسیده، جز کارگر من؛ پس گرامیترین عطای خود را به او برسان و آنگاه است که خدای عزیز و جبار دو جامه از جامههای بهشتی به او بپوشاند و بر سرش تاج کرامت نهاده شود سپس به قرآن گفته شود: آیا ما تو را درباره این شخص خشنود کردیم؟ قرآن گوید: بار پروردگار من برتر از این را درباره او میل داشتم پس امان نامه از دوزخ را به دست راستش دهند و فرمان جاویدان ماندن در بهشت را در دست چپش گذارند و وارد بهشت گردد پس به او گفته شود: قرآن را بخوان و یک درجه بالا برو آن گاه به قرآن گویند: آیا آن چه تو خواستی به او رسانیدیم و تو را خشنود کردیم؟ گوید آری»
اگر تمام اهل مشرق و مغرب از دنیا بروند هرگز از تنهایی وحشت نمیکنم هنگامی که قرآن همراه من باشد
حضرت فرمود: «هر کس قرآن را بسیار بخواند و با این که حفظ آن بر او دشوار است، آن را به ذهن خویش بسپارد، خدای بلند مرتبه دوبار پاداش آن را به او میدهد».(5)
امام حسن عسکری (علیه السلام ) در ذیل آیه: “و بشری للمومنین “ میفرماید: «قرآن در روز قیامت میآید و جوانی را که تلاوت قرآن کرده، با خود میآورد و عرضه میدارد: بارالها این جوان در راه تلاوت من، خود را به زحمت انداخت حال پاداش او را مرحمت فرما خداوند میفرماید: رحمت و بهشت جاویدان را بی دریغ در اختیار او میگذارم و با همسران بهشتی خواهد بود و بر اندام والدین او، جامههای بهشتی بپوشانند و تاج کرامت نیز بر سر نهند که خود از آن همه فضل الهی تعجب کنان میگویند: خداوندا این همه پاداش از چیست؟ خطاب میرسد برای آن است که شما قرآن را به
فرزندانتان تعلیم نمودید و اسلام را به او شناساندید و دوستی خاندان رسالت را در قلب او کاشتید».(6)
1- نهج البلاغه تحقیق دکتر صبحی صالح، ص 421، شماره 47
2- کافی، ج 2 ص 440.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 192.
4- قرآن در احادیث اسلامی، ص 35
5- اصول کافی، ترجمه ی مصطفوی، ج 1، ص 405: بحارالانوار، ج 7 ص 305
6- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 290.
تردیدی نیست که قرآن در برانگیختن اندیشه ها به سمت تولید علم و دانش نقش به سزایی را ایفا کرده است. قرآن در جامعه ای نازل شد که اکثر قریب به اتفاق مردمانش از نعمت خواندن- که پایه علوم است - برخوردار نبودند.
این کتاب آسمانی با امر به «خواندن» آغاز گشت و دیری نگذشت دانشمندانی را تربیت کرد که در بیشتر دانش ها و فنون عصر خویش سرآمد شدند و این امر ممکن نبود، مگر به مدد جنبش و نهضتی که قرآن و آموزه های وحیانی اش ایجاد کرد. اروپای قرون وسطا با مشعل دانشی که مسلمانان افروختند، توانستند به راه های روشنی در زندگی رهنمون شوند، اما صرف نظر از این نقش، برخی بر این تصور بوده و هستند که خود متن قرآن در بردارنده همه علوم است.
برخی گفته اند:
برخی اشخاص فکر می کنند که مطابق این عبارت قرآنی باید بتوان جواب هر سؤالی را از قرآن کریم دریافت کرد. درحالی که خود قرآن تصریح کرده است که درباره برخی مسائل اصلاً سخن نگفته است؛ به طور مثال، در مورد نقل داستان پیامبران در قرآن می خوانیم:
آیا می توان باور داشت که در الواح موسی نیز همه چیز بیان شده است. باید گفت همان طور که مفسران نیز یادآور شده اند، منظور از «هرچیز»، آن چیزی است که از تورات یا قرآن انتظار می رفته و می رود؛ به طور مثال، اگر کسی به میهمانش بگوید که ما همه چیز در خانه داریم, منظور او آن است که وجود میهمان برای او اسباب زحمت برای تهیه لوازم میهمانی نیست و خوراکی هایی را که معمولاً برای برگزاری یک میهمانی لازم می شود در خانه او حاضر است. بنابراین استدلال به جمله (تبیاناً لکل شیء) برای اثبات این فرضیه که قرآن حاوی همه علوم و فنون است، استدلال نابجا و ناشی از سوء فهم است.
امروزه آنچه که به نام علوم انسانی معروف است، بعد از رنسانس در کشور فرانسه زاده شد و از آنجا به کشورهای دیگر راه یافت. امروزه کسی نمی تواند اهمیت و نقش و اثرگذاری علوم انسانی را بر جامعه منکر شود. پژوهش ها نشان می دهد که حدود 90 درصد از مغزهای متفکر دنیا - که برخی از آنها راه های سلطه بر جهان را به سیاست مداران کشورهای بزرگ می آموزند - از متخصصان علوم انسانی هستند.
از این رو، ضعف و بیماری در ساختار این علوم، خواه ناخواه به پیکر اجتماع نیز سرایت می کند. در مورد تعامل علوم انسانی با دین و آموزه های دینی نظریات مختلفی مطرح است. عده ای بر این باورند که اساساً این علوم، علومی وارداتی اند و بر پیش فرض ها و اصولی بنا نهاده شده اند که با فرهنگ و تمدن اسلامی و دینی سازگار نیستند. بنابراین ما باید براساس آموزه های قرآن و اسلام، علوم انسانی نوینی را از پایه بنا نهیم، اما به نظر من چنین تفکری قرین صواب نیست، یعنی این طور نیست که همه میراثی که به عنوان علوم انسانی در اختیار داریم متأثر از شرایط خاص حاکم بر جوامع غیردینی باشد، بلکه بسیاری از یافته های این علوم حاصل برخورد اندیشه با واقعیت های حاکم بر انسان و جوامع انسانی است، از این رو برای همه جوامع انسانی مفید خواهد بود.
البته نباید منکر تعامل علوم انسانی با ویژگی ها و خصوصیات هر یک از جوامع و از جمله جوامع اسلامی باشیم. این مسأله, طبیعی و حتی بدیهی است. این امر در مورد جابه جایی انواع طبیعت، همچون درختان هم صادق است، تا چه رسد به علوم انسانی؛ برای مثال، وقتی گلی یا نهالی را از جایی به جایی دیگر منتقل می کنند، آب و خاک و هوای منطقه جدید بر آن اثر گذاشته، رنگ و بوی آن گل یا طعم و کیفیت میوه آن نهال را تغییر می دهند، اما چیزی که مهم است آن است که بدانیم بذر آن گل یا نهال آن درخت میوه دار، صرف نظر از محیط و فضایی که در آن می رویند، دارای اصالت اند. علوم انسانی نیز صرف نظر از تعامل با جوامع و فرهنگ ها و تمدن های گوناگون دارای اصالت اند، از این رو این علوم در تعامل با اسلام و قرآن می تواند رشد و توسعه ای متناسب با جامعه اسلامی و قرآنی داشته باشد.
بی هیچ تردیدی، قرآن بر زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن انسانی اثر گذاشته و به آن رنگ و محتوایی دیگر بخشیده است. این همان چیزی است که تمدن اسلامی را رقم زده است. در این زمینه می توان نحوه تعامل آموزه های قرآنی با فرد و جامعه و آنچه مربوط به آن دو است را در تاریخ مورد بررسی قرار داد و نقاط ضعف و قوت این تعامل را دریافت و در جهت توسعه روند های مثبت این تعامل مورد استفاده قرار داد.
به طور مثال، آموزش قرآن و تلاوت این کتاب آسمانی بر رفتارهای مسلمانان تأثیری غیرقابل انکار داشته است، ما می توانیم با بررسی چگونگی این تأثیر بر نقش و جایگاه قرآن و قرائت قرآن در رفتارهای مسلمانان بیفزاییم؛ هم چنین می توان از آنچه مفسران قرآن کریم و نیز ادیبان، متکلمان، فیلسوفان، عارفان، فقیهان و دیگران از قرآن کریم برداشت کرده اند در جهت توسعه و رشد علوم انسانی مربوطه مورد استفاده قرار دهیم.
معتقدم می توان در کلیه رشته های علوم انسانی که به نحوی توانایی استفاده از آموزه های قرآنی و علوم مربوط به آن را دارند واحدهای درسی گنجاند؛ به طور مثال، دقت نظرهایی که در ترجمه قرآن کریم به دیگر زبان ها به کار رفته است، می تواند برای دانش پژوهان رشته های مترجمی کاربرد مفیدی داشته باشد و برعکس، آنها نیز می توانند در رشد و غنا بخشیدن به ترجمه های جدید قرآن مفید و مؤثر واقع شوند.
خلاصه آنکه رشته های علمی براساس تعامل ذهن انسان با رفتارهای انسانی و پدیده های خارجی و رفتارهای جوامع بشری، شکل می گیرد و رشد و بالندگی می یابد. به طور قطع قرآن و علوم و معارف قرآنی می تواند بر این علوم و توسعه آنها مؤثر باشد.
از همان اوایل پیدایش اسلام اصطلاحاً علوم قرآنی رواج یافت و تألیفات مستقل و موسعی با عنوان «علوم القرآن» توسط دانشمندان اسلامی به نگارش درآمد. منظور از علوم قرآن در این تألیفات اعم است از موضوعاتی که در قرآن در مورد آنها سخن رفته است؛ مانند: محکم و متشابه، امثال قرآن، سوگند های قرآن و.... یا مطالبی که درباره قرآن بیان شده است؛ مانند: جمع آوری قرآن، تاریخ قرآن، خط قرآن و.... سال هاست که عنوان «علوم قرآن» در دانشگاه ها به عنوان یک رشته تحصیلی درآمده و دانشوران و دانش پژوهانی با این عنوان تحصیلات آکادمیک خود را شروع کرده و به پایان رسانده اند.
نقش قرآن و علوم قرآنی در تولید علم، محمدکاظم شاکر