تدوین تئوری اقتصاد اسلامی و اجرای الگوی توسعهای عدالت محورانه همواره از مهمترین دغدغههای ریاست محترم جمهوری در سال های اخیر بوده است. به همین دلیل، انتظار میرفت که این دغدغهی انقلابی عاقبت به دورهی حکومت اقتصاددانان متمایل به لیبرال سرمایه داری غرب وتوسعهی صرفا رشد محور، بر مراکز سیاستگذاری و تصمیمسازی اقتصاد ایران پایان دهد. گرچه توجه ریاست محترم جمهور به اقتصاددانان وطنی عدالتگرا در طی این سال ها ستودنی بوده، اما مشاهدات و رصد اخبار پیرامونی، از نفوذ دوبارهی جریان اقتصادی لیبرال در تعدادی از مراکز تصمیم ساز اقتصادی و وزارتخانهها و نهادهای دولتی کشور حکایت دارد.
روز 12 اسفند ماه سالجاری جهت شرکت در همایش یکروزهای تحت عنوان «طرح تحول اقتصادی در افق چشم انداز» که جهت بررسی موانع و مشکلات پیش روی اقتصاد ایران در راستای دستیابی به اهداف سند چشمانداز برگزار گردید، حضور یافته و شاهد نفوذ مجدد برخی از این کارگزاران اقتصادی به عنوان ارائهکنندگان نقشهی راه طرح تحول اقتصادی که از آن به عنوان جراحی بخش اقتصادی ایران نام برده میشود بودم.
این همایش در ساعاتی به کارناوالی جهت بازنشر عقاید کارگزارانی شناخته شده تبدیل شد که با سخره گرفتن برخی سیاستهای اقتصادی عدالت گرای دولت نهم و شخص رئیس جمهور و با ترسیم فضای تیره و تار از وضعیت کشور، به پیاده سازی نرمافزار لیبرال سرمایهداری غرب و نسخههای پوسیدهی صندوق بینالمللی پول در اذهان شرکتکنندگان این همایش پرداختند. در این خصوص اشاره به نکاتی میتواند مفید باشد:
1-«عدالت» به عنوان جوهره و آرمان حکومت دینی باید جایگاهی مشخص در آموزه ها و سیاستگذاریهای اقتصادی کشور داشته باشد. همانگونه که رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در سخنان خود در همایش اخیر بدان اشاره کرد، متاسفانه نظریههای اقتصادی در اقتصاد ایران بومی نشده است. اما نکتهای که ای کاش ایشان بدان اشاره میکرد آن است که بومی نشدن نظریههای اقتصادی و توسعهای، محل نفوذ اقتصاددانان و اقتصادخوانانی شده که روشها، آموزهها و پارادایم اقتصاد لیبرال سرمایه داری را از دامان مکتب غرب آموخته و با اندیشه و روشهای آن خو گرفته و رشد کردهاند. گرچه آنان ممکن است با عدالت دشمنی هم نداشته باشند، اما عدالت نیز جایی روشن در سیاستگذاریهایشان ندارد و با تأسی به تندیسهای خودساختهی اقتصاد غرب چون فریدمن و کینز که نزد آنان مقام ستایشگری یافتهاند، چون طوطیان سخنگویی خوش آوا به تکرار آموختههای خویشتن مشغولند و هر انتقادی را برنمیتابند .
این دسته همان افراد شناختهشدهای هستند که در سالهای پایانی دههی 80 میلادی و همزمان با شکست نظام سوسیالیستی، با اعتماد به نفسی دو چندان و با پیروی بی چون و چرا از نظام کاپیتالیسم و بازخوانی نسخههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به بهانهی بازسازی و توسعهی اقتصادی، سیاست تعدیل اقتصادی را اجرا کرده و با پیاده سازی و نهادینه کردن نسخه های بانک جهانی در محافل اقتصادی که کاملا با مقولهی عدالت در تضاد بود، کشور را با شعار زندهباد سرمایه داری تا مرز بحران اجتماعی پیش بردند. بعدها نمونه کامل اجرای چنین سیاست هایی به طور زنجیرهای در کشورهایی چون مکزیک، اندونزی، آرژانتین و ترکیه به وقوع پیوست و با ایجاد یک سندرم اقتصادی، مسیر این کشورها را در سمت و سوی مدنظر قدرتهای استعماری تغییر داد و چهرهی بی نقاب برخی از کارگزاران وطنی جریان امپریالیست را نیز برملا ساخت.
2-در نقطهی مقابل این اقتصاددانان متمایل به لیبرال سرمایهداری غرب، اقتصاددانان وطنی عدالتگرایی قرار گرفتهاند که با اعتقاد به اقتصاد اسلامی و بومی کردن نظریههای اقتصادی، بر لزوم تهیه و تدوین تئوری اقتصاد اسلامی و اجرای الگوی توسعهای عدالت محور که از تئوریهای صرفا رشد محور و آموزههای کاپیتالیسم ریشه نگرفته باشد، تاکید دارند.
متاسفانه مناقشهی سالهای اخیر این گروه از اقتصاددانان عدالتگرا با یکدیگر و مهمتر از آن با دولت، به این بهانه که دولت تئوری مشخص و روشنی جهت اجرای برنامههای عدالت محور خود ندارد، موجبات نفوذ قابل تامل کارشناسان، مشاوران و نظریهپردازان لیبرال در برخی وزارتخانهها و نهادهای کلیدی تصمیمسازی و تصمیمگیری را فراهم آورده است. امروزه اقتصاددانان طرفدار لیبرال سرمایهداری غرب با فرصتطلبی از اختلاف این دسته از اقتصاددانان که متاسفانه در اقلیت قرار گرفتهاند، با پوشیدن لباس کارشناسی و مشاور اقتصادی و رفت و آمد در وزارت اقتصاد و دارایی و حتی حضور معنادار در کمیسیون ویژهی بررسی طرح تحول اقتصادی در مجلس شورای اسلامی، مامور تهیه و تدوین نقشه راه برای اجرای طرح تحول اقتصادی شدهاند و حتی برخی از آنان مدعی شدهاند که این طرح در واقع ایدهی آنها بوده است و با تبلیغاتی خواندن تلاش دولت اصولگرا در اجرای این طرح، عقدهها و اهداف نوشته شدهی عقیم مانده خود در طی چند سال گذشته را پیگیری میکنند.
3-به نظر میرسد اقتصاددانان لیبرال ایرانی و مروجان داخلی الگوهای لیبرال سرمایهداری، همواره نسبت به همتایان غربی خویش از نوعی عقبماندگی تاریخی رنج میبرند و به جای درس گرفتن از واقعیات اقتصادی و سیاسی جهان، به دفاع ناشیانه از نظام پوسیده و اصول سست و ناپایدار کاپیتالیسم عمر میگذرانند. نظام پوسیدهای که امروز در بدترین وضعیت ماهیتی خود قرار گرفته و روزهای سختی را میگذراند. در نقطهی مقابل نیز اقتصاددانان عدالتگرا، به جای حضور پررنگ در صحنهی تصمیمسازی و یاری رساندن فکری و تئوریک به دولت اصولگرا، تنها به بازگویی شکستهای نظام بازار آزاد و کاپیتالیسم و سوسیالیسم در محافل آکادمیک پرداخته و تاسف برانگیزتر اینکه طبق برنامهی نوشته شدهای، گاه با مقابل هم قرار گرفتن و تخریب دیگر همفکران خودی، فرصت حضور را به جریان سکولار دادهاند وجالب اینکه در برابر این اتفاق سکوت اختیار کرده و به نقد دولت نیز نشستهاند.
4-بحران در اقتصاد جهانی و اعمال تحریمهای ظالمانهی قدرتهای سلطهگر، هدایت کشتی اقتصادی ایران در اقیانوس پرتلاطم جهانی را دشوار ساخته است که این امر هوشیاری هر چه بیشتر سکانداران اقتصادی ایران را ضروریتر میسازد. چرخاندن ناشیانهی سکان این کشتی در تندباد بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی جهانی، میتواند لطمات جبران ناپذیری بر مسافران آن وارد آورد.
دولت اصولگرا و شخص ریاست محترم جمهوری که اینک سکانداری این کشتی بزرگ و پرافتخار را در اقیانوس جهانی برعهده دارد و بزرگترین عامل قطع دست کارگزاران فاسد اقتصادی نظام لیبرال سرمایهداری و پیاده نظامهای کاپیتالیسم غربی از مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور بوده است، نباید اجازهی بازگشت مجدد این افراد را آن هم در آستانهی تصمیمگیری در مورد مسائل مهم و تعیینکنندهای چون طرح تحول اقتصادی بدهد. دولت نهم باید با تدوین تئوری مشخص اقتصادی مبتنی بر فقه غنی اسلامی و استفادهی کامل از ظرفیت اقتصاددانان وطنی عدالتگرا، کشتی بزرگ اقتصاد ایران را با قطب نمای سند چشمانداز و رهنمودهای کلیدی و راهگشای رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی به سلامت به ساحل مقصود برساند.
کوتاه سخن اینکه اقتصاد ایران همانند سایر عرصهها نظیر عرصهی علمی، فنآوری، نظامی، هستهای و تسخیر فضا که با تلاش خستگیناپذیر دانشمندان متعهد و پرافتخار ایرانی در قلهی افتخار جهانی قرار گرفته است، باید با شکوفایی و توسعهی مستمر عدالت محور در راستای سند چشمانداز، بر فراز اقتصادی منطقه و جهان قرار گیرد. به همین علت ضروری است که بدانیم چه کسانی را و با چه تفکرات نرمافزاری در حوزهی سیاستگذاری و تصمیمسازی اقتصادی ایران به کار گرفتهایم؟ پرسشی که پاسخ آن قدری قابل تامل است !!!
بابک اسماعیلی دهنه سری - عضو انجمن اقتصاددانان ایران
در سالهای اخیر و با شکل گیری احساس نیاز در بسیاری از کشورها مبنی بر لزوم در اختیار داشتن لنگری مستحکم جهت تثبیت موقعیت خود در طوفان های طبیعی و غیرطبیعی بین المللی، سازمانهای اقتصادی و سیاسی منطقه ای رشد و گسترش چشمگیری یافته اند. بابک اسماعیلی دهنه سری. عضو انجمن اقتصاددانان ایران
یکی از این سازمانهای منطقه ای، سازمان همکاری اقتصادی یا اکو است که دهمین اجلاس سران کشورهای عضو آن از دیروز و با حضور پررنگ سران این کشورها و کشورهای میهمان در تهران آغاز شد.
نگاهی موشکافانه به ساختار جمعیتی و امکانات بالقوه این سازمان منطقه ای، اهمیت و جایگاه راهبردی اکو در عرصه بین المللی را روشن می سازد.
اهمیت منطقه خاورمیانه و آسیای میانه از لحاظ استراتژیک بسیار مهم و قابل تامل است. بیضی استراتژیک انرژی جهان (The strategic Energy Ellipse)، منطقه جغرافیایی را دربرمی گیرد که در آن سرزمین پهناور ایران و خلیج فارس در مرکز؛ امارات متحده عربی، بحرین و قطر و بخشهایی از عمان، یمن و عربستان سعودی در جنوب؛ بخش هایی از عراق، ترکیه، ارمنستان، آذربایجان در غرب و شمال غرب؛ مجموعه دریای خزر و بخش هایی از جنوب روسیه و قزاقستان در شمال و بخش هایی از ازبکستان در شمال شرق آن تعریف شده است.
بنابر بررسی های موجود، بیش از 70 درصد از ذخایر اثبات شده نفت و بیش از 45 درصد از ذخایر گاز طبیعی جهان در این منطقه قرار دارد که در این میان جمهوری اسلامی ایران و شاهراه آبی خلیج فارس در قلب این بیضی جای گرفته است.
سازمان اکو با داشتن 10 عضو و حدود 360 میلیون نفر جمعیت، یعنی حدود یک چهارم جمعیت مسلمانان جهان، به عنوان بزرگ ترین تشکل اقتصادی جهان اسلام بخش قابل توجهی از ظرفیت های تجاری، صنعتی، بازرگانی و منابع نفت و گازی جهان را در اختیار دارد. این مهم در کنار موقعیت ممتاز این سازمان منطقه ای در سطوح استراتژیک و ژئواستراتژیک، با اختصاص 8620697 کیلومترمربع وسعت فعلی، به عنوان نقطه تماس سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا، فرصت قابل توجهی برای اعضای فعال در آن به خصوص جمهوری اسلامی ایران جهت نقش آفرینی منطقه ای و مقابله با زیاده طلبی برخی قدرتها، ایجاد کرده است.
در حالیکه دامنه تحرکات برخی کشورهای عربی منطقه در برابر ایران رو به گسترش است و تلاش آمریکا و چند متحد غربی این کشور از طریق اعمال تحریم های اقتصادی جهت تحمیل انزوای سیاسی و تجاری در حوزه روابط خارجی جمهوری اسلامی ادامه دارد، حضور مقامات ارشد کشورهای عضو اکو مهر تاییدی بر شکست این کشورهاست. اجلاس تهران تاییدی مجدد بر نقش و جایگاه مهم و راهبردی کشورمان در منطقه و شکل گیری خاورمیانه بزرگ اسلامی با محوریت ایران است. در چند سال اخیر، ایالات متحده با ایجاد جنگ در عراق و افغانستان و تشویق و حمایت همه جانبه از رژیم صهیونیستی در یورش به لبنان و غزه و تحت فشار قرار دادن ایران، قصد ایجاد مدل خاورمیانه بزرگ به پایتختی رژیم اشغالگر قدس را داشت که با نقش آفرینی راهبردی ایران، شاهد ایجاد مدل خاورمیانه بزرگ اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی ایران هستیم. در حال حاضر تهران به عنوان محور و مرکز مبارزه با سیاستهای مداخله جویانه و فرامنطقه ای قدرتهای سلطه جو درآمده و حتی به نقش آفرینی در آمریکای لاتین که روزی حیاط خلوت آمریکا نامیده می شد پرداخته و به افول هژمونی آمریکا در سطح جهانی شتاب بیشتری بخشیده است.
در این میان موقعیت قابل توجه سازمان اکو به عنوان اهرم اقتصادی و سیاسی برتر در معادلات خاورمیانه و آسیای مرکزی و نقش محوری ایران در این سازمان مهم منطقه ای بسیار حائز اهمیت است. این محوریت، در طول سالهای اخیر با نقش آفرینی مداوم کشورمان تاکنون تداوم یافته و استقرار دبیرخانه دائمی اکو در تهران و مرز زمینی مشترک ایران با 5 کشور مهم عضو این مجموعه، از جمله عواملی است که موقعیت درخور توجه ایران را در این سازمان بیش از پیش یادآوری می کند.
BBC در بازتاب برگزاری دهمین اجلاس سران اکو در تهران، این اجلاس را «توانایی های خاموش یک اتحاد تمدنی» نامید و در کنار اذعان به واقعیت و پتانسیل همکاری و همگرایی منطقه ای، نگرانی خویش از باز شدن کمربند امنیتی، اقتصادی و سیاسی به دور جمهوری اسلامی ایران را اعلام نمود.
اما باید پرسید که با این همه پتانسیل و ظرفیت های فراوان و در زمانی که همکاری منطقه ای و همگرایی کشورهای در حال توسعه می تواند از اثرات بحران شدید اقتصادی بر این کشورها بکاهد چرا این توانایی ها فعلیت نمی یابد و آیا حجم کنونی مبادلات تجاری اعضای اکو که در سال 2007، به حدود 511 میلیارد دلار رسیده است و تنها 30 میلیارد دلار این مبادلات درون سازمانی بوده، با توانمندی های کشورهای عضو اکو هم خوانی دارد؟
کشورهای عضو اکو باید در کنار گسترش حجم تجارت درونی خود، با گسترش ضابطه مند این سازمان و عضویت کشورهای قدرتمند اقتصادی و سیاسی منطقه که پتانسیل بالایی دارند زمینه را برای رشد و دستیابی به اهداف سند چشم انداز توسعه ای اکو در سال 2015 فراهم آورند.
گسترش و تنوع موافقتنامه های تجاری، حمایت از حقوق مالکیت فکری، اقدامات ضد دامپینگ، گسترش حمل و نقل و سرمایه گذاری مشترک در امور مورد علاقه کشورهای عضو از جمله اموری است که می تواند با ایجاد همگرایی فراگیر منطقه ای بر نقش و جایگاه اکو در جهان بیفزاید و سهم اعضای این سازمان منطقه ای در تجارت جهانی را افزایش دهد.
این امر مستلزم عزم، اراده و اقدام های کشورهای عضو در سطح ملی و منطقه ای و استفاده از فرصت های موجود و ظرفیتهای بالقوه کنونی است تا با گسترش دامنه اثربخشی همگرایی منطقه ای اعضای اکو، بتوان شاهد تثبیت رشد اقتصادی کشورهای عضو در آینده بود و توانایی های خاموش این اتحاد تمدنی درآینده ای نزدیک با شکوفایی، عینیت یابد.
روزنامه کیهان. پنجشنبه 22 اسفند 1387 - شماره 19321
گرچه گوردون براون نخست وزیر انگلستان مدعی شده که هرگز هزینه ای بابت آرایش صورت خود صرف نکرده،اما عکاس باذوق روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف چند دقیقه قبل از خروج براون از هواپیمای حامل وی در واشنگتن عکسی از وی گرفته که او را در حال آرایش صورت نشان می دهد .
این اولین بار نیست که چهره آرایش شده از جناب نخست وزیر در مطبوعات انگلستان منتشر می شود. یک سال پیش نیز عکسی دیگر از او در نشستی در لندن به چاپ رسیده بود که روی پیشانی او توده ای از کرم پودر نارنجی دیده می شد .
این اتفاق در شرایطی است که گفته می شد براون تلاش می کند تا از شیوه های تونی بلر در گریم چهره اش دوری کند .تونی بلر درجلسه ای که درسال 1997 برای پاسخگویی به قضیه کمک مالی برنی اکلستون -مدیر مسابقات فرمول یک -به حزب کارگر تشکیل شده بود ،با آرایش غلیظ حضور یافته بود.
همچنین در سال 2005 فاش شد که تونی بلر یبش از 1800پوند از پول مالیات دهندگان را در بین سالهای 1999 تا 2005 صرف گریم صورت خود کرده است و براون در یکی از جلسات پارلمانی در پاسخ به سوال یکی از نمایندگان اظهار داشته بود که هزینه ای بابت آرایش صورت خود پرداخت نکرده است .براون قصد دارد در این سفر دیداری با باراک اوباما برای بحث درباره بحران اقتصاد جهانی و سایر مسائل فی مابین داشته باشد .براون اولین مقام ارشد اروپایی است که برای دیدار با اوباما به آمریکا سفر می کند.
منبع: دیلی تلگراف/سوم مارس 2009
مهندس میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای احتمالی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که مدعی جذب و استفاده از افراد متعهد به ارزشهای انقلاب اسلامی، پایبند به آرمانهای امام خمینی(ره) و استوار در جهت برقراری و حفظ استقلال، آزادی، عدالت و حمایت از مستضعفان" شده بود و مدعی است که در انتصاب مسئولین ستاد بویژه در استانها دقت لازم صورت خواهد گرفت تا افرادی که انتخاب می شوند صالح، معتقد و مومن به نظام جمهوری اسلامی و در سطح ملی و استان خوشنام باشند، علی وفقی را بهعنوان رییس کمیته دانشجویی ستاد انتخاباتی خود در استان تهران انتخاب کرده است.
علی وفقی از عناصر افراطی در آشوبهای دانشجویی و عضو شورای مرکزی طیف غیر قانونی دفتر تحکیم است که خواندن گوشه ای از سوابق وی خالی از لطف نیست:
1- بازداشت در سالگرد 18 تیر: "علی وفقی" در 18 تیر 86 به دلیل ایجاد آشوب در دانشگاه امیرکبیر به همراه 5 آشوبگر دیگر با یک قرار بازداشت 2 ماهه رهسپار زندان اوین شد. در همین رابطه، روزنامه اعتمادملی نوشت: «6 تن از اعضای شورای مرکزی تحکیم امروز صبح از مقابل دانشگاه امیرکبیر تهران بازداشت شدند. اعضای شورای مرکزی تحکیم امروز تحصنی اعتراضآمیز به تداوم بازداشت دانشجویان دانشگاه امیرکبیر را آغاز کرده بودند. گزارش شاهدان عینی از درگیری دانشجویان پیش از بازداشت با پلیس حکایت دارد. محمد هاشمی، علی نیکونسبتی، مهدی عربشاهی، بهاره هدایت، حنیف یزدانی و علی وفقی اعضای بازداشت شده شورای مرکزی تحکیم هستند."
2- علی وفقی پیش از این نیز در نوزده آبان 85 با انتشار مطلبی در وبلاگ خود نظام جمهوری اسلامی را به دشنه کشیدن بر چهره دانشگاه متهم کرد و مدعی شد: "روزهای سختی به دشنه سلطه و اقتدار بر درخت پربار دانشگاه حک می شود تا یادگاری شب تاری دیگر باشد. طرح انقلاب فرهنگی و سلطه بر دانشگاه که پیش از این آرزویی باطل و اوهامی ناممکن می نمود پازلوار، قطعه قطعه به دست اقتدارگرایان تکمیل میشود. این اقدامات بدینجا و این موارد ختم نخواهد شد و نشان از عزم جدی اقتدارگرایان برای سلطه بر دانشگاه و تبدیل آن به زائده ماشین قدرت سیاسی دارد. در زمانه ویرانه ای که وای جغدی هم نمی آید به گوش، جنبش دانشجویی باید طرحی نو دراندازد و بدون ناامیدی با اراده و تصمیم مستحکم فعالیت خود را ادامه دهد تا که زمان فرا رسد و تیره فلک را سقف بشکافد."
3- علی وفقی در 18 خرداد 86 طی سخنرانی در جمع تعدادی از دختران دانشجو، تفاوت در دیه زن و مرد را اهانت به دانشجویان دانست. به گزارش ایلنا، "علی وفقی" با بیان اینکه نابرابری دیه زن و مرد نه تنها اهانت به 65 درصد دانشجویان دختر که توهین به تمام دانشجویان است، گفت: علمای شیعه باید از اخباریون و اشاعره تمایز داشته باشند. صرفاً وجود روایتی نمیتواند دلیل کافی برای حکمی باشد. روایاتی نیز مبنی بر حرام بودن شرعی شطرنج وجود دارد، اما این مسئله به راحتی با اجتهاد حل شده است. به نظر میرسد در مورد مسایل زنان، دیدگاهی مردسالارانه عرصه را تنگ کرده است. عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با تأکید بر اینکه آنهایی که علوم دانشگاهی را لاشه میخوانند، بهتر است نظر خود را در مورد حوزه بیاجتهاد بیان کنند، گفت: اگر حوزویان اجتهاد را فراموش کنند دانشگاهیان فقه را به فراموشی کامل خواهند سپرد."
4- علی وفقی در 8 مهر 86 با انتشار یادداشتی تحت عنوان "شرافت روحانیت" حکومت دینی را به نادیده انگاری "شرافت" متهم کرده و مدعی شد: "آنگاه که بنای حکومت بر ستون شریعت استوار شود، قدرت، وجاهت از دیانت، عاریت می گیرد و فضیلت شرافت نادیده انگاشته می شود. زیر سقفی چنین، مدعیان دیانت را رسومی است و اصولی در حدودی. هر که این حدود مراعات نکند، اصول و رسوم شکسته است و مجازاتش واجب گشته است."
5- علی وفقی در تجمع غیرقانونی تعدادی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کرد و سخنان خود را نیز با توهین به رییس جمهور همراه کرد. گزارش یک سایت ضدانقلاب مارکسیستی از سخنرانی وی در این تجمع غیرقانونی: "علی وفقی دیگر عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز با انتقاد از احمدی نژاد به دفاع از دانشجویان زندانی پلی تکنیک پرداخت و آنها را "قربانیان یک سناریوی بیآبروی امنیتی" توصیف کرد. وفقی خطاب به احمدی نژاد گفت: "آقای احمدی نژاد شما با سعهی صدر و تحمل به سخنان رییس دانشگاه کلمبیا گوش کردید. من هم به عنوان یک دانشجوی ایرانی می خواهم یک چیز خطاب به شما بگویم خواهش می کنم که با همان سعهی صدر و تحمل به حرف من هم گوش کنید: آقای احمدی نژاد! شما یک دیکتاتور حقیر و کوچک هستید."
این سخنان وفقی با تشویق شدید حضار رو به رو شد و بار دیگر شعار مرگ بر دیکتاتور که یک بار پیش از این در 20 آذر 1385 در سخنرانی احمدی نژاد در پلی تکنیک شنیده شده بود و 2 هفته پیش همزمان با سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه تهران نیز بارها سرداده شده بود، در صحن پلی تکنیک، طنین انداز شد."
6- علی وفقی در 25 آذر 86 نیز با انتشار یادداشتی دیگر اصلاح طلبانی را که دل در گرو آرمانهای دهه 60 دارند اصلاح طلبان پسرو خواند و ضمن آنکه خواستار مرزبندی جدی با آنان شد، نوشت: "اصلاح طلبان 3 دستهاند: اصلاحطلبان پیشرو، اصلاحطلبان پسرو و دسته ای دیگر آنهایی که بنا به شرایط و در موقعیتهای مختلف و تحت تأثیر فعالیت 2 گروه پیشین به دسته اول یا دوم می پیوندند. اصلاح طلبان پیشرو دیدگاهی مدرن داشته و مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را باور دارند و برخی از شجاعت و جسارتی نیز در پیگیری این مفاهبم برخوردارند. اما اصلاح طلبان پسرو که بعضاً از فعالین جوان دهه 60 نیز هستند، معتقد به پندارهای آن دهه می باشند و برخی به صراحت نیز از پاره ای اعمال گذشته که اصلاحطلبان پیشرو آنها را اشتباه می دانند، دفاع می کنند. این دفاع صریح نیز نشان از تمایل اصلاح طلبان پسرو در بازگشت به گذشته دارد؛ این دسته از این لحاظ اشتراک برجستهای با محمود احمدینژاد دارند. اقدامات و تحرکات اصلاحطلبان پسرو در شرایط حاضر، موضوعی بسیار مهم است که توجه بهآن بایسته و شایسته است. این دسته از اصلاح طلبان، برانگیزاننده اختلافات بین اصلاح طلبان مدعی اصلاحات با جنبشهای اجتماعی هستند چرا که عملاً رؤیای بازگشت به گذشته را در سر می پرورانند، در حالی که اشتباهات گذشته و نابسامانیهای حاصل از آن باعث ظهور و قوت یافتن جنبشهای اجتماعی با مطالبات تغییر گذشته و اتخاذ شیوهای نو شده است. اصلاح طلبان پسرو اعتقادی عمیق به آزادی، تکثر و دموکراسی ندارند و عملاً به لحاظ سیاسی بسیار انحصارطلب، به لحاظ عملی خودپسند و خودشیفته و به لحاظ فکری بسیار متحجر و دگم هستند. آنچنان که از افکار و اعمال این دسته بر میآید، تنها برای کسب قدرت منازعه می کنند و اختلاف دیدگاه چندانی با حاکمیت فعلی ندارند. به نظر می رسد آنچه را نیز به نام آزادی و مردم سالاری مطرح میکنند، تنها به خاطر ایجاد جبهه ای برای سهم خواهی در برابر حاکمیت فعلی است. اصلاح طلبان پسرو تفاوت مهمی با احمدی نژاد ندارند، تنها دست تقدیر نام اصلاح طلب بدان ها نهاده است. این دسته به جامعه و مطالباتش نگاه چندانی ندارند و آنچه را هدف اصلاحات می دانند که خود می پندارند و می خواهند.
راهکار موجود پیش روی اصلاح طلبان و جبهه شکست خورده اصلاحات پالایش خود و مرزبندی آشکار با اصلاح طلبان پسرو و تکیه بر اصلاح طلبان پیشرو با فراهم آوردن امکان فعالیت بیشتر برای آنها و حمایت از ایشان می باشد. آنچه که اصلاح طلبان پسرو به اشتباه علل ناکامی اصلاحات عنوان می کنند، آدرس غلطی است که نقض غرض بوده و اساس اصلاحات را نادیده می انگارد. در حالی که یکی از علل اصلی ناکامی اصلاحات، تأثیر و وجود و افکار و القائات این دسته بوده است. حضور این افراد در جبهه اصلاحات نه تنها کمکی بدان نمیکند، بلکه مانعی برجسته است. در صورت عدم پالایش، اصلاحطلبان رفته رفته سیر کلی انزوا را خواهند پیمود و بیشتر به انفعال فرو خواهند رفت چرا که از مطالبات جامعه دور خواهند ماند. جنبش های اجتماعی بر پایه مطالبات جامعه راه خود را یافته و قوت خواهند گرفت و اصلاح طلبان با تکیه بر گذشته و دور ماندن از این جنبش ها منزوی خواهند شد."
7- علی وفقی در 8 مرداد 87 در نشست شاخه جوان حزب مشارکت و در کنار چهرههایی نظیر احمد شیرزاد، علیرضا هندی -عضو شورای مرکزی نهضت آزادی-، محمد توسلی رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی و رضا علیجانی از فعالین ملی- مذهبی حضور یافت و ضمن سخنرانی در این جلسه یکبار دیگر نظام جمهوری اسلامی را به برخورد امنیتی با دانشجویان متهم کرد و مدعی شد: «متأسفانه با وجود اینکه حق اعتراض مسالمتآمیز توسط قانون اساسی مورد تضمین قرار گرفته است، با فعالین دانشجویی برخورد امنیتی صورت میگیرد.»
8- علی وفقی یکی از گردانندگان اصلی تجمع ضد انقلابی 18 آذر 86 دانشگاه تهران بود. گفتنی است این تجمع با محوریت گروههای مارکسیستی و تجزیهطلبان کرد برگزار شده بود. وفقی در دفاع از این اقدام خود می نویسد: "در پی برگزاری تجمع باشکوه 18 آذرماه توسط دفتر تحکیم وحدت، در کنار تحسین ها و حمایت ها، پاره ای انتقادات و گلایه ها نیز از سوی برخی اشخاص حقیقی یا حقوقی، سربسته یا شفاف مطرح شد. انتقادات غالبا از دیدگاهی وطن دوستانه بر میخواستند و نگرانی از حضور برادران کردمان در تجمع که مبادا آب در آسیاب تجزیهطلبان این مرز و بوم ریخته شود.
سخن از برادران کرد شرکت کننده در تجمع، سخن از اقوام میهن، سخن از پاره پاره وطن و کردستان که تکهای از ایران است. پرسش اصلی اینجاست که آیا اگر اجحافی نسبت به گروهی از مردمان این دیار میرود حق ندارند فریادی بر آورند؟ منتقدان می گویند به تمام ملت ظلم می رود و ملت باید یکپارچه معترض باشند نه دسته دسته. سخن بس به جاست اما ظلم مضاعف چه؟ آیا اینها گوشه ای از اجحاف دو چندان به کردستان نیست؟ آیا اعتراض فرزندان فرهیخته مردمان کرد اتفاقی که بارها در تجمع 18آذر رخ داد، مجاز نیست؟ آیا ایرانی بودنامان حکم نمی کند که ما نیز دوشادوش دانشجویان کرد، که عزم فریاد کرده اند، به این تبعیضها معترض باشیم؟ آری؛ سخن بسیار بهجایی است که همه یکصدا ستم ها را فریاد زنیم؛ تحکیم نیز عزم چنین کاری کرده است که دانشجو را فریاد می زند، معلم را، زن را، کرد و لر و بلوچ و ترک را، کارگر را و…"
چشمِ که امشب به دری، مانده به راه من و تو؟!
گشته دعای سحرش، پشت و پناه من و تو؟!
ای دلِ زارم که شدی همسفرم در سفری!!
گشته چرا غرق تبی چشم سیاه من و تو؟!
فرصت دیدار من و تو شده امشب، من و تو
دست من و تو به هم و خیره نگاه من و تو!
من به سکوت و تو به من خیره خموشی ز غمی
مانده نگاه دگری خیره به ماه من و تو!!
شب ز سکوت من و تو رفته به خواب ابدی
ماه شب امشب به سفر رفته ز آه من و تو
گشته ز بغضِ غم تو خیس دو چشمِ تَر من
در شب بارانی غم، اشک گواه من و تو
از دل آن یار سفر رفته که دارد خبری؟!
یوسف گمگشته دگر رفته ز چاه من و تو؟!
یار سفر کردهی ما در شبِ «فانی» به سفر
رفته و تنهایی ما، هست گناه من و تو!!
جلسه محاکمه عشق بود و عقل که قاضی این جلسه بود، عشق را محکوم به تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی کرد. قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند. قلب شروع کرد به طرفداری از عشق، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی؟ ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی؟ و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید حالا چرا این چنین با او مخالفید؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند. تنها عقل و قلب در جلسه ماندند.
عقل گفت: دیدی ای قلب؟ همه از عشق بیزارند ولی من متحیرم با وجودی که عشق از همه بیشتر تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت می کنی؟
قلب نالید و گفت: من بدون عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار می کند و فقط با عشق می توانم یک قلب واقعی باشم، پس من همیشه از عشق حمایت می کنم!