در طول مدت فعالیت دینی و تبلیغی آیت الله بروجردی، ایشان بارها مورد تهمت های اخلاقی و حیثیتی قرار گرفت تا آنجا که حتی در یکی از برنامه های سخنرانی، آشکارا بیان داشت که او را به راه اندازی حرمسرا متهم کرده اند. همچنین ایشان پیش از فاجعه 16 مهر 85 در یکی مصاحبه ها با انتقاد شدید نسبت به اعمال منافی عفت در زندان بیان می دارد که آنچه با او شده است در رژیم گذشته با پدرش در زندان نشده است.
پس از فاجعه هولناک 16 مهر و دستگیری آیت الله بروجردی که علی رغم نیاز فوری به مراقبت های پزشکی، تا امروز ایشان همچنان در زندان بسر می برد اما بروز اخباری مبنی بر فیلمی غیر اخلاقی از ایشان در زندان، گویای این واقعیت است که ظاهراً سردار زارعی ها، در زندان اوین هم مشغول به فعالیت هستند!
نیک روشن است که آن تهمت ها و شایعه سازی های غیر انسانی و غیر اخلاقی نهادهای اطلاعاتی بر علیه آیت الله بروجردی در دوران فعالیتش اگر نتجیه داشت، دولت اسلامی را در نیمه رمضان وادار نمی کرد که با تجهیزات نظامی در کوچه سرو! و یک محل مسکونی بر علیه شیعیان مملکت خودش، دست به جنایت بزند.
شکنجه های شدید روحی و مرگ تدریجی برای زندانیان سیاسی
نمی شود انکار کرد که در زندانهای غرب شکنجه نیست و نمی شود باور کرد که مدعیان دفاع از حقوق بشر در دولتهای غربی، واقعاً حقوق بشر را رعایت می کنند. اما مقایسه ساده همین دولتها با دولت و حکومت جمهوری اسلامی که ادعای اسلامیت و تشیع علوی دارد، بسیار خیره کننده و دردآور است.
برخورد حکومت ایران با زندانیان و علی الخصوص زندانیان سیاسی در سالهای اخیر و اعمال شکنجه های سنگین جسمی و روحی که قلم از بیان آن شرم دارد، نشانه ی چیست؟
واقیعت آنست که اعمال شکنجه های روحی و تخریب بنیانهای شخصیتی و هویتی زندانیان، بسی هولناکتر و غیر انسانی تر از ضربات کابل و مشت و لگد است. چه بسا کارآیی و کارکرد بهتری هم دارد. زیرا زندانیان سیاسی را اندیشمندان و فعالان اجتماعی تشکیل می دهند و نمیتوان آثار ضرب و شتم را در بدن آنها به حساب لاابالیگری هایی گذاشت که اشرار، در زندان مرتکب می شوند. اما در عوض تخریب روحیه و شخصیت زندانیان، می تواند از ایشان فردی روانی و بیمار بسازد و جامعه را نسبت به این افراد ناامید کند.
حقیقت دیگر آنکه دولت جمهوری اسلامی بر خلاف گذشته برای اعدام زندانیان سیاسی با مشکلات بسیار جدی در سطح بین المللی و افکار عمومی مواجه است. بنابراین با بیمار کردن و مرگ تدریجی این زندانیان در داخل زندان، پروژه حذف فیزیکی آنها را دنبال می کند. صرف نظر از اینکه برای حذف زندانیان گمنام، راهش کوتاهتر است.
بِسمِ الله الرّحمن الرحیم
امواج تخریبی بسیاری در این هزار و چهارصد سال، تاریخ دیده است بر علیه منتخبین حق که با ظریف ترین سیاستها، سعی در لوث منزلت ایشان کرده است. از یک رو در عصرشان، با درست کردن شخصیت های مثالی و مصادیق کاذب و کشاندن مردم از حوزه معرفت آنها و از یک سمت، کمرنگ کردن جنایتی که بر این خاندان، عملی کرده اند.
در این سده اخیر، اتحاد بین بهائیت و وهابیت، یک ائتلاف منهوس را ایجاد نمود که از یک طرف، نام و نشان این عزیزان را در قبور نابود کنند و در جهت فرهنگی، عقاید مردم را سست کنند. سیاستمداران شرغی و غربی در دهه های گذشته، موفق شدند جاذبه های خداداده ی اینها را کم کنند. مکتب های رقیب، پا به میدان تبلیغ گذاشتند و آن کردند که امروز از جامعه شیعه، این مانده.
آحاد شیعیان با بیش از دویست میلیون نفوس در جهان، آنقدر سست در عقاید و ضعیف در ایمان شده اند که خیلی راحت نویسنده ای می آید و همه چیز را تخطئه می کند و طرفدار پیدا می کند.
علت اینکه روضه خوانی باید با جوش و خروش هزار ساله حفظ شود، همین است که نوحه یک نوع جنگ است. مبارزه دائمی علیه تمام متجاوزین که می خواهند حریم امامان آسمانی را هدف قرار بدهند. این سیر(عرفان عینی) هم به همین جهت در ایام شادی و اعیاد نیز، به گریه متوسل میشود، علت همین است. اهل بیت، بلندگوی جهانی نداشته اند و از طریق جنگ روانی در قالب روضه و مرثیه، خط ظلم را افشا می کردند.
اینکه حضرت زهرا(س) کتک خورده یا نخورده و خانه اش آتش گرفته یا نگرفته حائز اسناد و مدارکی است که قویاً افشاگری می کند علیه ستمکاران. من به شما عرض می کنم؛ سند مظلومیت آل الله، در فقرات روضه آنهاست و خودِ آن بزرگواران به مرثیه خوانان امر می کردند که حتی در روزهای عید غدیر و عید فطر و قربان هم روضه بخوانند. این اشکها نباید خشک شود. دشمن آنقدر گستاخ شده که می نویسد: « برای یک مُرده، هزار و دویست سال است گریه می کنید! یعنی علی، فاطمه، حسن، حسین.» و البته اشک ما برای خودمان است. آنها نیاز به گریه و زاری ندارند. ما برای بیچارگی خودمان گریه می کنیم. تشکیل این جلسه، هر چند هفته یک بار، برای این است که به نام آنها عقده گشایی کنیم. زیر پرچم آنها، به بدبختی های خودمان گریه کنیم. خصوصاً در این زمان که کارد به استخوان همه خورده.
آنهایی که آتش زدند، سیلی زدند و کشتند، چون دیدند واکنش تاریخی اش بد بوده، سعی میکنند آن آتش را خاموش کنند و این حرارت را کم کنند. این سیاست شیطان است. در غدیر خم، پیغمبر، وصی تعیین کرد ولی چون آن صد و بیست هزار نفری که بیعت کردند، سبک گرفتند و از یاد بردند، هنوز پیغمبر جان می داد، "ولی" درست کردند. بعد دیدند که موفق شدند، گفتند جامعه می پذیرد هتاکی را نسبت به خاندان عصمت و طهارت، قدمهای بعدی را برداشتند.
آلان امواج زیادی بر سر و روی طائفه مظلوم شیعه ریخته است که از بنیاد دین سردشان کنند. هدف من همین است که با مقاله، کتاب و پذیرایی از خیل گرفتاران، بگویم حقانیت دین، این است. دین نوازش می کند، آرامش می دهد.
برای اینکه بگویند اینها توطئه است که آبروی خلفاء را ببرند، کتابهای نشر وهابیت را که تماماً انکار ماوقع دیروز است به حاجیان می دهند که اینطور که می گویند نبوده، فاطمه دختر پیغمبر بوده، کسی نمی توانست به ایشان نگاه چپ کند. در مورد امام حسین هم می گویند حق با شماست، یزید بد کرده؛ بگویید دین یزید چه بوده؟ خود را نماینده کدام خلیفه می دانسته؟ اینها را چرا نمی گویید؟ دیدند یزید، دیگر قابل شستشو نیست، گفتند بله، یزید بد بوده. ولی اگر کار به دست مزوّرین کاخ نشین باشد، اینطور درستش می کنند و شاید هم به زودی این نقشه پیاده شود در رسانه های جمعی بین المللی که امیرالمؤمنین سرش به محراب خورد و شکست و کسی او را نکشت. فاطمه زهرا هم در مرض نفاس مُرد، امام حسین هم با کسی جنگ و دعوای خصوصی داشت و زد و او را کشت، امام حسن هم جانوری در کوزه آبش افتاد و مسموم شد!
من به شما عرض می کنم؛ شیعه آنقدر مظلوم بوده در این هزار و چهارصد سال که تمام اسناد ما را دزدیدند، بردند، خوردند و آتش زدند. با این جهت هنوز آنقدر سند در دست ما هست... ؛ مگر میشود جلوی شعاع آفتاب را گرفت؟ خدا می داند از کتاب های امام جعفر صادق چقدر دزدیدند. امام صادق(ع) پایه و پله ی اول تمام علوم و فنون را درس داده، ولی به تاراج رفت چون مسلمانها قدرش را نمی دانستند. دل آدم می سوزد، آمدند مستشرقین، "کیلویی" کتابهای مرجع ما را گرفتند. گفتند تو گرسنه ای، این کتابهای خطی چه به دردت می خورد؟
حالا مرور کوچکی داریم روی اسنادی که عزیزان می خواهد تعقیب کنند یا مطالعه کنند، مدارکی که افشاکننده ی جنایات به فاطمه است. جوانانی که مورد شناسایی شیطان رجیم هستید، بار علمی تان را بالا ببرید. اگر بدانید، ضربه نخواهید خورد. ...
ادامه دارد...
تصویر ذهنی شما از مقامات امام واجبالطّاعه چیست و آیا شناخت کنونی پیروان ایشان کافیست؟ اگر بخواهیم آشنایی خود را با منتخب خداوند بر هستی، متناسب با استاندارد الهی نماییم، باید در محضر اساتید رسمی بشر زانو بزنیم و از راز و رمز این مهم سر در آوریم. برای روشن شدن افکار عمومی و ورود به حوزه معرفت حضرت صاحب العصر و الزّمان، به سرگذشت پیامبران بزرگ، رجوع کرده و آیات مربوطه را مرور نمایید که چگونه هر فرستادهای در آخر کار خود میگفته: فَانْتَظِروا اِنَّا مَعَکُم مِنَ المُنْتَظِرین ؛ یعنی ای بیخردان و ناباوران که در برابر طنین وحی، موضعگیری سرسختانهای را برگزیدهاید! بدانید که سرانجامِ زمان در خدمت حقتعالی خواهد بود و بیاعتنایی شما بیجواب نمیباشد؛ پس وعده ما و همه مخالفین، پیشواییِ ابرار در اختتام تاریکیها و نکبتها خواهد بود و موضوع انتظار خوشبختی و روشنایی، سابقه طولانی داشته و هر بار که عملکرد رسولی به بنبست میرسیده؛ فریاد غمآلود او به فضا میرفته که وعده پروردگارمان حق است و بزودی شاهد فروپاشی نظام غیبت خواهید بود؛ غیبت در معنای وسیع کلمه به نبود حق، عدل، زیبایی، آرامش، عافیت، علم و آزادی تبیین میگردد و هر نفْس جویندهای که تشنه جویباری از رشحات زندگی است در ضمیر خویش به دنبال موعود دیرینه دنیاست و ناخواسته در وادی انتظار قدم میزند. دانشمندانی که در تعقیب آب حیات بودند؛ ندانسته در پی مولای جهان حرکت میکردند. شاعرانی که از معشوق خیالی حرف میزدند؛ بدون آن که احساس نمایند؛ صورت ملکوتی سفیر کبیر ایزدی را در صحنه تخیّلات خویش میپروراندند. ولی ما تمامی نام و نشان آن مقصود ملائکه و منظور اولیا را در فرهنگ پربار اهلالبیت در پیشرو داریم و با سطح آگاهی قابل ملاحظهای، به این شخصیت بیبدیل عالم، عرضِ ادب و ارادت میکنیم و اگر تنها به بررسی مناجاتهای معصومین اسلام بپردازیم؛ میفهمیم که جایگاه منیع یادگار نبوّت و امامت کجاست و از انبوه مدارک در این باب به این سند اکتفا مینماییم که در کتاب بحارالانوار علّامه مجلسی، جلد 51، صفحه 219، از زبان امام صادق آمده که زمزمه تنهایی ایشان در اوقات تلخ حکومت مثلّث شومِ زر و زور و تزویر حکّام غاصب و جلّاد میباشد :
سَیِّدی غَیبَتُکَ وَصَلَتْ مُصابی بِفَجائِعِ الْاَبَد.
ای آقای من، دوری تو، باعث جنایات دائمی در حیات مادّی شده است.
اِنَّ اللهَ یَفرَحُ بتوبَةِ عِبادِه المُؤمنین اِذا تابوا کَما یَفرَحُ اَحَدُکُم بِضالَّتِةِ اِذا وَجَدَها.
خداوند، شاد می شود از بازگشت مؤمن گناهکار؛ همانطوری که شما از پیدا شدن گمشده ای خوشحال می شوید. بنده ای که به معصیت رو می کند، راه گم کرده ای است که منادی غفران، او را در هر لحظه به سوی جویبار بخشش می خواند.
* صحیفه سجادیه، دعای اول، ترجمه فیض؛ از امام صادق(ع).
این البسه رنگین، جاوید نمی ماند گاه از تو و گاه از من
خورشید درخشانت، پاینده نمی ماند گاه از تو و گاه از من
گوی دل این مستان، بیجرعه نمیماند گاه از تو و گاه از من
چوب و فلک دوران، در دست نمیماند گاه از تو و گاه از من
لبخند هدفمندی، بر بام نمی ماند گاه از تو و گاه از من
میزی که به تاریخ است، همراه نمیماند گاه از تو و گاه از من
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من ز زندان، عرش حق را طالبم از میان بند و حصرم، کهربا را جاذبم
از وجودم خونبهای مکتبم را می دهم پرچم صلح و صفا را از پدر بگرفتهام
این بهای ما سَبَق را با جوانی داده ام پاکِ در سجنم، حریم ملّتم را حافظم
برگ تاریخ معاصر را به منطق واثقم بلبل حق در اِوین، خاموش اما ناطقم
طوطی آل علی را در قفس بودن پسندم به شود، زیرا جهان را با ندایم پر طنینم
خون حیدر در عروقم، بر امیّه میخروشم نازم و فخر آورم، زیرا نهال مرتضایم
من حسینم، وارث و ناصر به آباء کرامم در گلستان طهارت، جویباری بس زلالم
من کلامِ انبیاء و اوصیاء و اولیائم در غل و زنجیر دشمن، یک شفق از کربلایم
محبس و بیماری و مرگم، نشان افتخارم سیّدی از آل اعرج، بی پناهان را پناهم
هر سپیده، اهل ایران را به بانگی در بلیغم با خدایم هر زمان، در رفع مشکلها قرینم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من که در بند عدویم، بندگی دارم خدا را
کِی دگر زندان دشمن، می کند خم این رَدا را
از پدر جانم محمّد، ارث بردم این قَبا را
کِی دگر ترک مواضع می کنم دارُ البَلا را
من سیادت از علی دارم، که مولا شد گدا را
کِی دگر مقهور غولان می کند اِبنُ العُلا را
مادرم زهرا به من، خون از در و دیوار داده این پسر را
کِی دگر داروغه را جائی بود، در این سَرا را
من حسن را جلوهام در صبر، این حُسن ُالقَضاء را
کِی دگر با دیو عصرم، میکنم تعویض این بیع خدا را
باب خونین تربتم، درس عدالت داده ما را
کِی دگر حرمت دهم، اهریمنان را
من که از نسل امام عابدین، برگی ستاندم این بها را
کِی دگر مرعوب جلادان کند، عبد خدا را
باقرم آموزگاری کرده در اخلاق، این نوباوگان را
کِی دگر حاضر به مکتب میشود، غیر وِلا را
صادقم در فقه و مذهب، رهنمائی کرده ما را
کِی دگر با دشمنانم، می زنم ساز غنا را
کاظمم در محبسم الگو شده، هر دم رهی را
کِی دگر خشم نگهبان میکند آرام، این مرغ هُدی را
با رضا شد سوخت کامل، بیامد حُکم را
کِی توان دوری گزیدن، منزل سلمٌ لَکُم را
بس که با جود تقّی، دمساز کردم ساعتم را
کِی توانم بشکنم، پیمانه ی روز ازل را
من هدایت گشته ی مولا نقّی، رد کردهام خود کامگی را
کِی به آغوش مَلاعین، می برم آن اشتها را
چون به عسکر عرضه کردم ضعف خود را
کِی بمانم زیر چکمه، نی نماند این کِنِف را
منتظر بودن لباسی شد بر اندامم، که بینم مقتدا را
کِی دگر زانو زنم، بر مستبد، نان و نوا را
بام آزادی: ادامه وضعیت نامساعد آیت الله بروجردی در زندان اوین نگرانیهای گسترده ای را در بین خانواده و هواداران ایشان به دنبال داشته است. در حال حاضر آیت الله بروجردی، از بیماریهای ذیل رنج میبرند:
بیماریهای روحی و عصبی ؛ نارسائیهای قلبی و عروقی ( از جمله تنگی دریچه میترال ) ؛ کلیوی ؛ دیابت ؛ بیماریهای تنفسی ( که بر اثر استشمام طولانی مدت گازهای سمی و اشک آور در طول مدت محاصره و تهاجم 15 و 16 مهرماه 1385برابر با 7و 8 اکتبر 2006 به ایشان عارض شد و به علت عدم رسیدگی مناسب، بصورت یک بیماری مزمن درآمده است. لازم به تذکر است که مادر ایشان نیز بر اثر عوارض ناشی از همین گازها و ... ، بعد از آزادی از زندان در بیمارستان بستری و سپس فوت شدند )؛ پارکینسون و درد مفاصل ؛ ضعف شدید بینائی.
عدم رسیدگی مناسب به وضع جسمی آقای بروجردی، منجر به لاغری و ضعف شدید ایشان شده است. لازم به ذکر است در برابر اعتراضات ایشان نسبت به وضع بد جسمی و روحی، فقط داروهای آرام بخش و قرصهای مسکن تجویز میشود که درمان به حساب نمیآید.
تاکنون هیچ وکیل آزاد و یا هیچ یک از نمایندگان خبرگزاریهای آزاد اجازه ملاقات با ایشان را نداشتهاند و اگر کمیتهی پزشکی مستقلی از ایشان دیدار نماید شاهد وضعیت وخیم ایشان خواهد بود. طی ماههای اخیر ( فروردین و اردیبهشت 1387) ایشان به دفعات در درمانگاه داخل زندان اوین بستری شدند.
طی ماههای آذر و دی و بهمن 1386 ایشان در سلولی سرد در بند 209 اوین حبس بودند و بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. در مدت مذکور، ایشان بارها دچار تشنج عصبی شدهاند و به اغما رفتهاند. به دنبال آن ایشان مدتی در اتاقی مخصوص و تحت الحفظ در بیمارستانی در خارج از زندان اوین بستری شدند که به گزارش یکی از پزشکان آنجا ( که نخواست نام و هویتش فاش شود) ایشان نیاز به آزمایشات و معاینات و مراقبتهای متعدد و پیگیریهای طولانی مدت برای درمان دارد لیکن تا کنون مجوزی برای این امور صادر نشده است! شرایط بسیار بد دوران مذکور عامل تشدید بیماریهای ایشان بوده است و بنا بر گفته مسئولین دادگاه ویژه روحانیت، علت این خشونتها، انتشار برخی از نامههای آیت الله بروجردی به شخصیتها و نهادهای بینالمللی قبل از آذر 1386 بوده است
اکنون دادگاه ویژه روحانیت حاضر به اعطای مرخصی درمانی به آیت الله کاظمینی بروجردی نشده و نسبت به انتشار پرونده پزشکی ایشان ممانعت بعمل آورده است.